مسوول هماهنگ کننده اروپایی مذاکرات وین از پایان گفتگوهای ایران با ۱+۵ خبرداد و متن پیشنهادی خود را پیشنویس نهایی این دور از مذاکرات توصیف کرد. انریکه مورا اعلام کرد که مذاکرات برای دست یافتن به متن نهایی پایان یافته و متن تولید شده و آنچه اکنون اتفاق میافتد، بستگی به پاسخ مشارکت کنندگان دارد و اکنون پایتختها باید تصمیمگیری کنند. این ادبیات نشان میدهد که گویا برجام میتواند بار دیگر اجرایی شود تا به چالشهای دیرینه پایان دهد.
ماراتن مذاکره بدون پایان
اگرچه به نظر میرسد این پایان ماراتن نفس گیر مذاکرات است، اما تجربه نشان داده مذاکرات ایران با جهان برای پایان دادن به تحریمها و تهدیدها هیچ پایانی ندارد، زیرا در گذشته نیز بارها از پایان مذاکرات سخن به میان آمده، اما با بهانههای غیر موجه و رفتارهای کودکانه، بار دیگر وارد فاز جدیدی از مذاکره شدیم، به نوعی که ارزش مذاکره و امضای طرفین همواره زیر سوال بوده و معلوم نیست چرا طرفین برای رسیدن به توافقی جامع و مانع، اقدام نمیکنند و بدرستی معلوم نیست کدامیک از طرفین عامل اصلی این بحران بزرگ سیاسی هستند. این در حالی است که بارها رهبر انقلاب بر مذاکره و رسیدن به توافقی عادلانه تاکید کرده و بر خودداری از مذاکرات فرسایشی اصرار داشته اند.
دود مذاکرات فرسایشی در چشم ایران
شرایط اقتصادی کشورمان نشان میدهد مذاکرات ادامه دار و فرسایشی، زیانهای بسیاری دارد و بیش از همه طرفها، جمهوری اسلامی ایران با بیشترین چالش رو به رو بوده است. محدودیتهایی که در عرصههای گوناگون اقتصادی برای کشورمان به وجود آمده، باعث شده بیشترین هزینه را برای عبور از این محدودیتها بپردازیم. امروزه بنابر اظهارات ضدونقیض، دهها میلیارد دلار پولهای ایران در کشورهای جهان بلوکه شده و در حالی که برخی اظهارات از طلب ۱۰۰ میلیارد دلاری ایران از کشورهای دیگر سخن به میان میآورند، هیچ کس منکر این طلب نشده و تنها در عدد آن اختلاف نظر وجود دارد. این تحریمهای تحمیلی به اندازهای زیان آور بوده که در دوران اوج کرونا، نتوانستیم طلب خود را برای خرید واکسن و سلامتی مردم از دیگر کشورها دریافت کنیم و نتیجه آن شد که صدها هزار نفر از مردم کشورمان جان خود را از دست دادند و خانوادههای بسیاری خون گریه کردند.
اقتصادی در مرز بحران
رشد روز افزون قیمتها و ناتوانی دولت در کنترل بازار، نشان میدهد که باید به سرعت برای این وضعیت چاره اندیشی شود. آمدن دولتهایی با تفکرات متفاوت و دادن وعدههای فراوان برای کنترل بحران اقتصادی، تاکنون هیچ فایدهای نداشته و هر دولتی که روی کار آمده، با وجود وعدهها و انتقادهایی که نسبت به دولت گذشته به عمل آورده و ادعاهایی که برای کنترل بازار مطرح کرده، به نوعی مدیریت کرده که شرایط بسیار بدتر از گذشته شده است. سقوط ارزش پول ملی، رشد وحشتناک بیکاری، تورم بالای ۵۰ درصد که زنگ خطری بسیار جدی است، سقوط بیش از ۳۰ درصد جمعیت کشور به زیر خط فقر، حقوقهای ناچیز و ناتوانی دولت در افزایش حقوق متناسب با افزایش تورم، تعطیلی روز افزون بنگاههای اقتصادی، رونق بازار سیاه و ناتوانی دولت در تامین نیازهای مردم در شرایطی که چالش اصلی جهان، تولید بالا و رقابت برای جذب مشتری است، رشد سوال برانگیز نقدینگی، رونق فساد، احتکار، زدوبند، ضعف نظارت، خودسری در بین کسبه و قیمتهای متفاوت و بسیاری موارد دیگر که همگی بیانگر آشفته بازاری است که از کنترل خارج شده، همه و همه نشان میدهد که اقتصاد از مرز بحران گذشته است.
درآمدهایی که از دست میرود
یکی از جدیترین چالشهایی که اهمیت مذاکرات را دو چندان میکند، درآمدهایی است که به صورت لحظهای از دست میرود. بی شک یکی از جدیترین بخشهای درآمدی کشورمان، فروش نفت است. در حالی برای فروش نفت باید ارزان فروشی کنیم، به کشورهایی نفت بفروشیم که بزخری میکنند، از این ظرفیت بزرگ اقتصاد کشورمان محروم هستیم و بازار را دودستی به کسانی تفدیم کرده ایم که هرگز نمیتوانیم روی ارتباط با آنها حساب باز کنیم. امروزه عربستان به تنهایی ۱۲ میلیون بشکه نفت در روز صادر میکند و بارها بر تحریم ایران تاکید و اعلام کرده حاضر است نیاز جهان به نفت را پس از تحریم ایران تامین کند. از سوی دیگر روسیه از دشمنی جهان با ایران سود میبرد، زیرا بازارهای ایران را مال خود کرده است. چین هم که ژست مبارزه با استکبار گرفته، با اماواگرهای بسیار نفت ایران را پایینتر از قیمت جهانی میخرد. از همه اینها بدتر، کشورهایی که از ایران نفت میخرند، در برابر پول نفت، کالاهای بنجل خودشان را به ایران تحمیل میکنند که باعث شده تولید داخلی زمینگیر و حتی ورشکسته شود.
قدر فرصتها را بدانیم
اکنون که به نظر میرسد طرفین از مذاکرات رضایت دارند و تا حدودی توافق نسبی حاصل است، باید وارد فاز پذیرفتن مذاکره شویم و با عبور از شرایط تحریم و تهدید، از فرصت توافق نهایت استفاده را برای ترمیم اقتصاد آشفته داشته باشیم. باید بپذیریم که امروزه طبقه متوسط وجود ندارد و جامعه به دو گروه فقیر مطلق و مرفه اندک تبدیل شده، فاصله طبقاتی بیداد میکند و مردم گرفتار فقر، همه این شرایط بحرانی را ناشی از عملکرد مدیران میدانند که البته درست است. باید بپذیریم که دیگر نمیتوان از مردم انتظار تحمل، صبر و گذشت داشت، زیرا جامعهای که بنابر اعتراف دولتمردان، بیش از ۳۰ درصد آن زیر خط فقر دست و پا میزنند و همه روزه این درصد رو به افزایش است، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و به همین دلیل است که با اندک بهانه ای، دست به تجمع و اعتراض در کف خیابان میزنند.