«پرونده حکمرانی
فضای مجازی»؛ سیاست خارجی کشورها در عرصه روابط بین الملل همواره از دو طریق جنگ یا دیپلماسی دنبال شده است. بعد از جنگ جهانی دوم با توجه به هزینه بالای جنگ کشورها تمایل داشتند تا حد ممکن از راهکارهای مسالمت آمیز سیاسی در تعاملات خود با دیگران استفاده کنند. در این میان مفهوم دیپلماسی عمومی به شکل نوین خود به مرحله بلوغ رسید و استفاده از رسانهها به عنوان ابزار دیپلماسی، رواج بیشتری پیدا کرد. دیپلماسی رسانهای همزمان با گسترش ارتباطات در سطح بین المللی و روند فزاینده جهانی شدن فرهنگی، از اهمیت روزافزونی در سیاست خارجی کشورها برخوردار شد. در این بین آمریکا به عنوان کشوری که بیشترین میزان نفوذ در ارتباطات رسانهای را به لحاظ سخت افزاری در اختیار دارد ابتکار عمل را در این زمینه بیش از سایر رقبا به دست گرفت.
آمریکا از دوران جنگ سرد برای مقابله با بلوک کمونیستی به دیپلماسی عمومی توجهی خاص داشت. بروز جنگ سرد، موجب نهادینه شدن انتقال فرهنگی به مثابه عنصری مهم در سیاست خارج آمریکا شد. گروهی از پژوهشگران و دیپلماتهای آمریکایی، پس از سال ۱۹۴۵ اصرار میورزیدند که آمریکا در مبارزه با کمونیسم، برای به دست آوردن قلوب و اذهان ملل خارجه باید رویکردی تهاجمی در پیش گیرد.
تقریبا یک دهه پس از فروپاشی اتحاد جواهیر شوروی، با حملهای که در تاریخ ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ به برجهای دوقلوی نیویورک صورت گرفت، فصل نوینی از تعاملات سیاسی آمریکا با برخی کشورها آغاز شد. به طوری که علاوه بر عرصههای نظامی، عرصه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیز بر کشورهای درگیر در بحران تنگ شد که از مهمترین این کشورها میتوان به کشورهای اسلامی اشاره کرد. در این روند استفاده از هنر، سینما و انیمیشن جایگاه ویژهای داشت. در این میان آمریکا از تمام توان رسانهای خود برای نمایش برتری غرب بر شرق، غلبه تروریسم شرق بر غربی و نیز صلح آمیز بودن رویه خود در جهان استفاده کرد. بیش از هر چیزی صنعت سینما و بازی در این عرصه به عنوان ابزاری کارآمد در دیپلماسی رسانهای برای سیاست آمریکا مورد بهره برداری قرار گرفت.
از مهمترین اقدامات رسانهای آمریکا در انتقال دیپلماسی رسانهای خود پس از پایان جنگ سرد و واقعه سپتامبر ۲۰۰۱، تاسیس رادیو ساوا در سال ۲۰۰۳ در منطقه خاورمیانه برای برقراری ارتباط با جوانان این ناحیه بوده است. همچنین انتشار مجله و وبگاه عربی زبان «های» توسط وزارت امور خارجه آمریکا در همین سال اقدام دیگر آمریکا برای آشنا کردن جوانان شمال آفریقا و خاورمیانه با فرهنگ آمریکا بوده است. همچنین تلویزیون «الحره» در سال ۲۰۰۴ با برنامههای خبری، فرهنگی، سرگرمی و گفتگو در خاورمیانه کار خود را آغاز کرد و از سوی شورای رادیو و تلویزیون ایالات متحده آمریکا تامین مالی شد. افزون بر این هالیوود یک ابزار بسیار قوی برای اعمال دیپلماسی رسانهای آمریکا پس از رویدادهای تاریخی یاد شده بوده است و امروز همچنان به شکلی گسترده و با گردش مالی بالا به سازوکار انتقال سیاست آمریکا میپردازد.
یکی از مهمترین وجود بازنمایی دیپلماسی رسانهای آمریکا صنعت بازیهای رایانه بوده است که با فراگیر شدن ژانر یا سبک اکشن در بازیهای دیجیتال در اوایل قرن جدید و همزمانی آن با واقعه ۱۱ سپتامبر، تبدیل به ابزاری برای القای مضامین سیاسی و به ویژه شرق شناسانه شد. از مهمترین نمونههای این بازنمایی میتوان در بازیهای بتلفیلد، ندای وظیفه و انقلاب ۱۹۷۹ دانست که بیش از همه کشورهای اسلامی و در میان آنها ایران، عراق و سوریه هدف بازنمایی سیاست آمریکا شده اند.
در واقع باید گفت رسانه بازیهای رایانهای به عنوان ابزار بسیار جدیدی که تقریبا از تقریبا از به کارگیری آن در عرصههای سیاسی زمان زیادی نمیگذرد، یکی از اسباب دیپلماسی در قرن جدید شناخته میشود. البته اگر چه منابع متعددی رسانه بودن بازی را به رسمیت شناخته اند، اما هرگز منابع علمی به صراحت بازیهای رایانهای را یک ابزار رسانهای در جهت دیپلماسی تلقی نکرده اند. در حقیقت تاریخ ۱۱ سپتامبر را بایست نقطه آغازین حیات دیپلماسی بازی دانست که طی آن نطفه سبک جدیدی از بازیهای دیجیتال در قرن حاضر شکل گرفت. این رسانه سرگرم کننده که در منابع علمی به ندرت به عنوان ابزار دیپلماسی شناخته شده است در طول کمتر از دو دهه، موفقیت چشمگیری در اجرای کارکردهای دیپلماسی رسانهای مانند مداخله سیاسی و برجسته سازی کسب کرده است.
در مجموع باید گفت قدرت نرم از طریق رسانه ها، آموزش و وسایل تفریحی و رفاهی فعالیت و به طور غیرمستقیم برای قانع سازی و جذب دیگران تلاش میکند تا اهداف آمریکا را از طریق پیامهای غیرمستقیم رسانهای یا آموزشی به مخاطبان القا کند و یا آنها را تحقق ببخشید و این با قدرتهای مادی تفاوت بسیاری دارد، زیرا در قدرت مادی بر زور و اجبار تکیه میشود. استفاده از این ابزارها منجر به ساخت و شکل دهی موافقت و یا تایید افکار عمومی میشود و این در چارچوبها و ابعاد روحی و رونی قرار میگیرد که هیچ یک از قدرتهای جهانی جهت ایفای نقش فعال و تاثیرگذار خود و یا کاهش هزینههای تحقق اهداف مورد نظر خود از آن بی نیاز نیستند و از این طریق تلاش میکنند تا مشروعیت اهداف خود را تحکیم بخشیده و افزایش دهند و آنها را به عنوان اهداف جهانی مشترک به افکار عمومی القا کنند.