فریدون مجلسی در تحلیل حواشی اخیر ایجاد شده پیرامون شعار نه شرقی نه غربی گفت: جهان دوقطبی گذشته بین سرمایه داری و کمونیسم تقسیم میشد که هر دو هدف مشترک تسلط بر جهان را داشتند. بدین معنا که ایدئولوژی کمونیسم مبتنی بر تصرف جهان بود و جهان سرمایه داری نیز هم در دفاع در برابر این خواسته خواهان تسلطی مشابه بود. در حال حاضر جهان شرقی و غربی به مفهوم ایدئولوژیک دیگر وجود ندارد و تنها اختلاف بین قدرتها را شاهد هستیم. به نظر میرسد برخی از کشورهای کوچک به دنبال متحد شدن با این قدرتها در چالشهای بین المللی و یا تحت الحمایه شدن هستند. اگر کشورها در مسائل سیاسی، اقتصادی و ... بتوانند هم تراز شوند قابلیت متحد شدن نیز دارند. اما در غیراینصورت طرف کوچکی که خود را در سایه حمایت طرفهای بزرگ قرار میدهد ناچار به پیروی از مسائلی نیز هست؛ بنابراین شعار گذشته آن برهه موضوعی منتفی است. ضمن اینکه در حال حاضر نیز به همین شکل است. در همین راستا جهان به سمت یک اقتصاد آزاد و یا نسبتا آزاد حرکت و توسعه پیدا میکند. اقتصاد نسبتا شرق نیز مختص شرق نیست بلکه مربوط به شمال اروپا و کشورهای سوسیال دموکرات است. وگرنه در شرق ژاپن به لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به همان اندازه غربی محسوب میشود که اروپا و کره جنوبی نیز به همان اندازه غربی محسوب میشوند. تایلند، تایوان، فیلیپین و سنگاپور نیز وضعیت مشابهی دارند.
وی افزود: در این بین دو قدرت باقی میمانند که شامل
چین و روسیه هستند. سوال این است که چرا که کشور متوسطی مانند ایران به لحاظ اقتصادی، منابع و جمعیتی بخواهد تبعیت از چین، روسیه، آمریکا و یا دیگر قدرتها داشته باشد. چرا نباید حدی رعایت شود که با تمام کشورهای دنیا تجارت و مبادله داشته باشد. چرا باید کشوری را تبدیل به غول کنیم و تصور داشته باشیم بقیه کشورها در قامت حامی ایران ظاهر خواهند شد. ایران نیز کشوری ایدئولوژیک است که خواستار گستراندن ایدئولوژی خود به سراسر جهان است و حتی مطرح میشود که به دنبال حسینیه کردن کاخ سفید است. اینکه چنین ایدئولوژیهایی شدنی و یا نشدنی و اینکه معقول و یا غیرمعقول باشد بحث دیگری است. مساله این است که دشمنی ایران و آمریکا بر سر اسرائیل است. یعنی تهدید موجودیت اسرائیل از جانب جمهوری اسلامی و خطر قرمز حمایت از موجودیت اسرائیل از جانب آمریکا. موضوعی که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران از دوره صلح کمپ دیوید وجود داشت که در حال حاضر به شعار حیثیتی و حل نشدنی تبدیل شده است.
وی در پایان گفت:، اما مساله اصلی اینجاست که آمریکا، روسیه و چین نیز اسرائیل را به جمهوری اسلامی ایران ترجیح میدهند. به این دلیل که ۲۰درصد جمعیت اسرائیل روس تبار هستند و بزرگترین روابط تجاری، بازرگانی و مبادلات مالی را با اسرائیل دارد. حتی روسیه نقش واسطه را بین اسرائیل وکشورهای دیگر بازی میکنند. چین نیز با متحدان اسرائیل از جمله عربستان، امارات، قطر روابط گسترده تری نسبت به ایران دارد. این چه اشتباهی است که برخی فکر میکنند گشودن یک پنجره تجارت دورزدنی تحریمها به سمت چین میتواند پکن را نسبت به تهران متعهد کند. یا اینکه اصرار بر این باشد که ایران در بال و پر حمایتی چین و روسیه قرار گیرد. میتوان گفت چنین سیاستی بر خلاف آرمان نه شرقی و نه غربی است. باید در نظر داشت که قدرتهای بزرگ نیز هم اکنون در حال رقابت هستند و برای ایران امکان بهره برداری از این وضعیت را ندارد. فرض محال بگیریم که روسیه با اوکراین وارد جنگ شود و آمریکا نیز از اوکراین حمایت کند؛ آیا در این صورت ایران متعهد به روسیه برای جنگ علیه اوکراین است؟ آنچه که مشخص بوده این است که در همه ادوار شوروی کمونیسیتی، روسیه تزاری و کنونی همواره نسبت به ایران طمع ارضی داشته است.