سرمایه انسانی در واقع موجودی با شایستگیها، دانش، ویژگیهای اجتماعی و شخصیتی شامل خلاقیت، تجسم در توانایی برای انجام کاری جهت تولید ارزش اقتصادی است. سرمایه انسانی دید اقتصادی جامعی از انسان فعال در اقتصاد است. در حالی که تلاشی برای کسب پیچیدګی بیولوژیکی، اجتماعی، روانشناسی و فرهنگی است بهطوریکه در اثرات متقابل اقتصادی یا صریح با هم تقابل دارند.
کارکنان و نیروی انسانی سازمان عامل کلیدی موفقیت در دنیای
کسبوکار مدرن محیطی پویا و رقابتی است. منابع انسانی میتواند به یک سرمایه با ورودیهای مؤثر آموزش، سلامت و ارزشهای اخلاقی تبدیل شود. این مفهوم اهمیت بسیار زیادی در مدیریت منابع انسانی در عصر حاضر دارد. پیدایش این مفهوم در ادبیات سازمان و مدیریت، ریشه در مطالعات نئوکلاسیک جنبش روابط انسانی و تحقیقات التون مایو در هاثورن دارد.
دستیابی به اهداف و ارتقای دائمی در این فضا به مدیران و کارکنان در همهی سطوح نیاز دارد. در چنین فضایی لازم است سازمانها متقابلا برای تقویت کارکنان خود تلاشی مستمر داشته باشند. مهارتهای مدیریت گروهی و انفرادی خود را تقویت کنند. اخلاق کاری و استاندارهای مطابق با
فرهنگ خاص سازمان خود تدارک ببینند و بسیار بیشتر از اینها. سرمایه انسانی یکی از ابعاد اصلی سرمایه فکری سازمان و سرمایه اجتماعی سازمان میباشد. در این مقاله به مفهوم سرمایه انسانی به عنوان ارزشمندترین دارایی سازمان و مدیریت منابع انسانی نگاهی مختصر خواهیم انداخت.
اهمیت سرمایه انسانی سازمانتمام سازمانها برای داشتن عملکرد و دستیابی به اهدافشان به سرمایه انسانی نیاز دارند. معنای سرمایه انسانی، اهمیت آن و نقش مدیریت منابع انسانی مطالبی است که نگاهی مختصر به آن خواهیم داشت. پیش از ابداعِ هوش مصنوعی، برای رسیدن به اکثر آنچه در دنیای امروز داریم به منابع انسانی نیاز داشتیم.
در حقیقت، برای ساخت انواع دیگر سرمایه به سرمایه انسانی نیاز داریم. با اینکه ممکن است ماشینها نیاز ما را به داشتن صدها کارگر خط تولید از بین برده باشند همچنان برای ساخت و طراحی این ماشینها به سرمایه انسانی نیاز داریم. از طرفی به دلیل عصر اقتصاد دانشبنیان که به اطلاعات وابسته است و هر روز بیشتر و بیشتر وارد آن میشویم، دانش و سرمایه انسانی با مهارت بالا ارزش روزافزونی پیدا کرده است.
سرمایه انسانی و رشد اقتصادیدر تئوریهای اقتصادی و در بحث سرمایه انسانی، آنچه که معمولاً مورد توجه قرار میگیرد، مبحث نیروی کار است. در مبحث رشد اقتصادی و در بحث نیروی کار به عنوان یکی از عوامل رشد اقتصادی، موضوع اصلی به جای کمیت، بر سر کیفیت نیروی کار است. کیفیت نیروی کار دارای چنان اهمیتی است، که به قول بعضی اقتصاددانان توسعه، نظیر کوزنتس تفاوت بین سطح رشد اقتصادی کشورها را میتوان با تفاوت در کیفیت نیروی کار در این کشورها توجیه کرد. کوزنتس معتقد است که سرمایه اصلی یک کشور توسعه یافته ابزار و ادوات صنعتی آن کشور نیست، بلکه ظرفیت تکنیکی و کاردانی نیروی کار آن کشور است.
در تأیید حرف کوزنتس معمولاً مثال آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم آورده میشود، زیرا بخش عمده سرمایههای فیزیکی این دو کشور در طول جنگ نابود شد، ولی بخش قابل ملاحظهای از نیروی انسانی آنها باقی ماند. به همین سبب این دو کشور توانستند پس از کمتر از دو دهه دوباره اقتصادشان را به وضع مطلوب بازگردانند. مطمئناً اگر چه مهارت فنی نیروی کار یکی از مشخصههای نیروی کار مطلوب است، اما منظور از کیفیت نیروی کار تنها دانش فنی نیست؛ بلکه شامل مفاهیمی نظیر علاقه به محصول تولید شده، داشتن روحیه کار دسته جمعی، تمایل به صرفه جوئی، انضباط در کار، تحرک در کار، شوق به داشتن درآمد بیشتر نیز میشود. به بیان دیگر، نیروی کار مطلوب دارای مجموعهای از خصلتهای عنوان شده در بالاست. به همین سبب، با توجه به مطالب فوق تنها تنگنای کشورهای در حال توسعه در زمینه نیروی کار، کمبود نیروی متخصص نمیباشد.
سرمایه فیزیکی و رشد اقتصادی
در فرایند رشد و توسعه اقتصادی، مقوله سرمایهگذاری فیزیکی واجد اهمیت بنیادی است. در حقیقت سرمایهگذاری فیزیکی را باید پیش شرط تولید و به عبارت صحیحتر شرط لازم آن دانست. اقتصاددانان سرمایه را نیروی محرکه و موتور رشد و توسعه اقتصادی دانسته و کلیه الگوهای مورد نظر را براساس همین فرضیه طراحی کردهاند. به اعتقاد اکثریت صاحبنظران بین رشد و میزان سرمایهگذاری رابطه قطعی و اجتنابناپذیری برقرار است، که دستیابی به اولی را بدون کاربرد دیگر غیرممکن میسازد. به کارگیری بهینه منابع تولید که راهبردی پذیرفته شده و مورد قبول همگان است، از طریق سرمایهگذاری قابل حصول بوده و بر اهمیت سرمایه در رشد و توسعه اقتصادی مهر تایید میگذارد. افزایش نیروهای مولد جامعه که منجر به افزایش تولید، توسعه اقتصادی، اشتغال کامل و به ویژه ارتقاء سطح درآمدها میشود، بدون سرمایهگذاری داخلی و خارجی و به کارگیری سرمایه در فعالیتهای مختلف اقتصادی ممکن نگردیده و به آرمآنهای دست نیافتنی تبدیل میگردند.
توسعه سرمایهگذاری موجب جذب سرمایههای غیرکارا و هدایت آنها به بخشهای مولد اقتصادی و تخصیص بهینه شده و در نهایت ارتقاء شاخصهای کلان توسعه اقتصادی را به دنبال خواهد داشت. از سوی دیگر سرمایهگذاری به مولفههای بسیار متعدد و عوامل گوناگونی مرتبط است که بر کم و کیف آن تاثیر گذاشته و جریان آزاد آن را شکل میدهد. مولفه اصلی را باید انگیزههای سرمایهگذاری فیزیکی برای کسب سود تلقی کرد. در حقیقت سرمایهگذار بدون اطمینان از سودآوری و بدون اطلاع از هزینهها و امکانات برگشت آن سرمایهگذاری نمیکند. در این فرایند اطلاع از مازاد مصرف کالا، وضعیت تقاضا، تامین مالی، قیمت تمام شده، منابع انسانی مورد نیاز، نرخهای بهره و تورم از عناصر مورد توجه سرمایهگذار است که اطلاع دقیق و بروز از آنها برای سرمایهگذار اجتنابناپذیر میباشد.
تجارت بینالملل و رشد اقتصادی
تجارت بینالملل و ارتباط آن با رشد اقتصادی، یکی از موضوعات بسیار بحثانگیز به ویژه در انتخاب استراتژیهای توسعه در کشورها است و هنوز بین اقتصاددانان برای این موضوع، که چگونه سیاستهای تجاری و نرخ رشد بخشهای اقتصادی میتوانند ارتباط داشته باشند، توافق وجود ندارد.
ولی در نظریههای جدید و الگوهای رشد درونزا، نشان داده شده که تجارت بینالملل (باز بودن اقتصاد) نرخ رشد بخشهای اقتصادی را از طریق دسترسی به بازارهای خارجی، تکنولوژی و منابع تحت تأثیر قرار میدهد. بیشتر اقتصاددانان معتقدند که تجارت، موتور توسعه بخشهای اقنصادی در جوامع امروزی است. آنان ادعا میکنند که تجارت بینالملل امکان بهره گیری از توانمندیهای اقتصادی بالقوه را، با توجه به مزیتهای نسبی موجود و قابل خلق، به وجود میآورد و علایم روشنی را برای سرمایهگذاری در طرحهای اقتصادی سودآور و قابل رقابت در عرصه جهانی پدیدار میسازد.
همچنین تجارت بینالملل یا باز بودن اقتصاد، نرخ رشد بخشهای اقتصادی را از طریق دسترسی به بازارهای خارجی، تکنولوژی و منابع تحت تأثیر قرار میدهد؛ لذا با توجه به نقش کلیدی تجارت در هدایت برنامههای توسعه اقتصادی و کمک آن به روند جهانی شدن اقتصاد، بررسی اثر تجارت بینالملل بر رشد بخشهای اقتصادی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
یکی از مباحث بسیار مهم در دهه اخیر جهان، بحث سرمایه انسانی است. کارکنان توانمند یا به عبارتی کیفیت نیروی کار و یا دانش نهادینه شده در انسان باعث افزایش تولید و رشد اقتصادی کشورها میگردد. کارکنان یک دارایی ارزشمند است شامل دانش و مهارتهای یک فرد که شرکت میتواند آن را برای دستیابی به اهدافش به خدمت بگیرد. توانمندسازی کارکنان و برنامههای توسعه نیروی کاری از آن جهت دارای اهمیت است که برای دستیابی به هر چیزی در یک سازمان به سطحی از دانش و مهارتهای انسانی نیاز است.
به موازات همهگیر شدن اقتصاد دانشبنیان، سرمایهای به عنوان کارکنان اهمیت روزافزون مییابد. مدیریت منابع انسانی نقش محوری در جذب، پرورش و ابقای سرمایه انسانی یک سازمان برعهده دارد. برای سنجش این مقوله در سازمان میتوان از پرسشنامه سرمایه انسانی استفاده کرد.
در فرایند جذب، مدیریت منابع انسانی نیرویی که پاسخگوی نیاز سازمان باشد را جستوجو و استخدام میکند. این واحد همچنین آموزشهای ضمن خدمت خانگی یا مهارتآموزی و دانشافزایی خارج از سازمانی را برای کارکنان فراهم میآورد. واحد مدیریت منابع انسانی با طراحی نظام جبران خدمات تلاش میکند تا کارکنانی که سرمایه انسانی مورد نیاز شرکت را فراهم میکنند متقاعد کند به همکاری با سازمان ادامه بدهند. در نهایت باید بگوییم خیلی مهم است که متخصصین مدیریت منابع انسانی از رفتار اخلاقی و قانونی مناسب با کارکنان آگاه باشند.