کد خبر: ۳۸۴۵۷۳
۲۵ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۸
0
دکتر زهرا نظری مهر / حقوقدان
می روم تا کربلا را حس کنم
"باز این چه شورش است که درخلق عالم است". بار دیگر مردم به حرکت در آمده اند. زن و مرد، بزرگ و کوچک، فقیر و غنی، رئیس و مرئوس و خلاصه آن که در این حرکت عظیم، هیچ محدودیت و تبعیضی وجود ندارد. همه برای رفتن عجله دارند. معشوق یکی است و جالب اینکه عشاق هیچ رقابتی با هم نمی کنند، بلکه برای رسیدن به این معشوق، اتحاد و همدلی بزرگی وجود دارد. شان و جایگاه معشوق آنقدر بزرگ است که تمامی عشاق جهان نیز پاسخگوی این عشق نیستند. احساس عجیبی می گوید "تو هم باید بروی" و من دیگر سر از پا نمی شناسم. همچون عاشقی سرگشته و دلداده، عزم را جزم می کنم و در خیل جمعیت گم میشوم تا به معشوق برسم. محدودیت هیچ معنایی ندارد و تمامی موانع را برای وصال باید برداشت. همه آنهایی که تجربه یکبار حضور در این راهپیمایی را دارند، با شور و اشتیاق لحظه به لحظه آن را تعریف می کنند و برای درک این همه تعریف، باید رفت و دید که این تعاریف تا چه اندازه درست است.

ترسیم عشق و ارادت

چهل روز از شهادت سالار و سرور شهیدان گذشته است. عاشورا ماجرایی است که عشق و ارادت را در کنار همدیگر ترسیم می کند، از جان گذشتگی را نشان می دهد تا عظمت خدایی شدن را به رخ بکشد و اکنون چهل روز از عاشورا گذشته است. حرکت می کنم تابه جمع رهروان بپیوندم. تا جایی که می توان از وسیله نقلیه استفاده کرد، مسیر را طی می کنم، اما پس از آن، باید عاشقانه بودن را اثبات کرد، پیاده بود و پیاده به سمت بین الحرمین حرکت کرد.

حضور به هر صورت

راهپیمایی اربعین یک حرکت ساده نیست، بلکه یک موج عاشقانه است و هر کسی به نوعی این عشق و ارادت را به نمایش می‌گذارد. برخی با پای پیاده قدم در راه گذاشته اند، برخی زنجیر به گردن آویخته اند، برخی که پای رفتن ندارند، با ویلچر یا عصا طی طریق می کنند، برخی مسوولیت پذیرایی از عاشقان حسینی را پذیرفته اند. زوج جوانی که اولین روزهای زندگی مشترک خود را تجربه می کنند، دست در دست دارند و تصمیم گرفته اند ماه عسل را در قالب راهپیمایی برگزار و در بین الحرمین جاودانه کنند. آنهایی که پا به سن گذاشته اند، نگران از اینکه شاید سال دیگر نباشند، فرصت را برای دیداری عاشقانه غنیمت شمرده اند. جوانان آمده اند تا با تکرار سفر به کربلا، رکوردزنی کنند و خلاصه آن که همه در کنار هم می روند تا بگویند از عاشقان حسین و یاران باوفایش هستند.

نمایش حرکت اسرای کربلا

آنچه در این مسیر یکباره ذهن را به چالش می کشد، حضور گسترده زنان، بیماران و معلولان در مسیر راهپیمایی است. با تماشای این گروه از راهپیمایان، یکباره این احساس سرتاپای وجودم را میگیرد که همراه و همگام با اسرای کربلا هستم و پس از شهادت جنگاوران مان به اسارت می رویم. البته پیاده روی در گرمای سوزان عراق، غیر قابل تحمل بودن شرایط و مشکلات مسیر کاروان اسرای کربلا با شرایط امروز قابل مقایسه نیست، زیرا هرگاه که تشنه یا گرما زده می شوی، کافیست دست دراز کنی و از موکب سمت راستی بطری آب خنکی بگیری، اگر قندت افتاد، کافیست چند قدم طی کنی تا از یک موکب دیگر شربتی خنک بگیری و بنوشی، هرگاه که گرسنه می شوی، انواع غذاها را می توانی از موکب داران بگیری، منو باز و انتخاب غذا با توست. مهمتر از همه اینکه به اختیار می روی، اما کاروان اسرای کربلا این شرایط را نداشتند.
 

شرایط غیر قابل تحمل اسرای کربلا

تصمیم میگیرم برای مدتی با شرایط کاروان اسرا حرکت کنم، آبی ننوشم، غذایی نخورم و آفتاب سوزان را تحمل کنم تا شرایط زینب و کاروان اسرا را با تمام وجود حس کنم، اما شدنی نیست. واقعیت این است که نه من و نه هیچ کدام از راهپیمایان اربعین، توان حرکت با شرایط کاروان اسرای سالار شهیدان را نداریم و همین درد جانکاه اسرای کربلا، این احساس را در باورم تقویت می کند که تا چه اندازه کاروان اسرای کربلا فراموش شده اند. یک باره جمله ای ازشهید دکتر شریعتی ذهنم را مشغول می کند که گفته اند"مسؤولیت شیعه بودن یعنی چه، مسؤولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین ـ که همه صحنه‌ها کربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسین بودن یا زینب بودن را، یا آن‌چنان مردن را، یا این‌چنین ماندن را" و با نگاهی به آنچه که در تمامی سالها گذشته، نگران این می شوم که در تمامی لحظه ها و صحنه ها فقط به دنبال تبلیغ و اشاعه خون بوده و از پیام غافل شده ایم. آن‌چنان مردن را در دستور کار قرار داده و از این‌چنین ماندن غافل شده ایم که چه غفلت بزرگی.

درک درست از پیام عاشورا

در مسیر اربعین، ناگهان این احساس تمام وجودم را گرفت که ای کاش راهپیمایی تا شام بود و مقصد مزار زینب. در خیل راهپیمایان، متوجه شدم درصد قابل توجهی از راهپیمایان را زنان تشکیل داده اند، اما تعجب کردم که نامی از زینب و خطبه های آتشینش در کاخ یزید نیست. براستی چه درکی از زنی 63 ساله داریم که از سلاله پیامبر اسلام است اما در گرمای سوزان کربلا، تشنه در بدترین شرایط زیر چادر نشسته و هر لحظه خبر مرگ یکی از عزیزانش را برایش می آورند و در نهایت باید شاهد جدا شدن سر برادرش و تاختن اسب ها بر پیکر بستگانش باشد؟ چه درکی از زنی داریم که باید مورد تکریم مسلمانان قرار گیرد اما اسیر می شود و با غم جانکاه مرگ عزیزانش باید از کربلا تا شام را برود و در کاخ یزید آنچنان با اقتدار خطبه بخواند که کشتار بی رحمانه یزیدیان را بی ارزش و مرگ شهدای کربلا را ارزشمند توصیف کند. اینجاست که با خود می اندیشم پیام عاشورا را درک نکرده ایم، چرا که اگر درک درستی از پیام عاشورا داشتیم، امروز این خیل جمعیت که درصد قابل توجهی از آنها را زنان تشکیل داده‌اند، می بایست نگاهی به زینب و اسرای کربلا داشته باشند. با دل جان به زنان حاضر در راهپیمایی نگاه می کنم، زنانی که جرات نداشتند در شهر خودشان از خانه تنها بیرون بیایند، اما اکنون تنها در مسیر اربعین و صدها کیلومتر دورتر از خانه و در کشور عراق به سوی حماسه شهیدترین شهدا گام بر می دارند.

وحشت مرگ عزیزان

دختر بچه ای که با چادر مشکی و پرچم حسینی در کنار پدر و مادرش همراه اربعین است، توجهم را جلب می کند. بار دیگر ذهنم به کاروان اسرا همراه می شود و یاد دخترهایی می افتم که پدر و برادر خود را در حماسه کربلا از دست داده و به سوی شام می روند. رعشه بر اندامم می افتد. مگر می شود مرگ پدر و برادر را دید اما زنده ماند؟ حتی فکرش نفس کشیدن را سخت می کند تا چه رسد به زنده ماندن. دختر عاشق پدر و برادر است و اگر اختیار داشته باشد، جانش را برای آنها می دهد، اما کربلا تجربه تلخ مرگ پدر و برادر را به زینب و دخترانی تحمیل می کند، که در کاروان امام سوم شیعیان حضور داشتند و باید تاوان بد عهدی مردم کوفه را می دادند.

نادیده گرفتن نقش آفرینی های زینب

اگرچه هدف راهپیمایی اربعین مقدس است، اما نباید رهروان را فراموش کنیم. باید بپذیریم که راهپیمایی اربعین با خیل عاشقان مخلص، منطقی و هدفنمند است و با این پیش فرض، باید به چند سوال پاسخ دهیم. حماسه کربلا در ظهر عاشورا پایان یافت، اما آنچه این حماسه را ماندگار کرد، انتقال پیامهایی بود که پس از آن مطرح شد، چرا به سخنان آتشین زینب در کاخ یزید و نقش آفرینی اسرای کربلا اشاره‌ای نمی شود؟ چرا باور نداریم که اگر زینب نبود، شاید، شاید و شاید واقعه عاشورا بدین اندازه مطرح و بزرگ نمی‌شد. چرا به نقش و رسالت زینب و حرکت کاروان اسرا توجهی نمی شود؟ در شرایطی که دایم از اهمیت اطلاع رسانی سخن به میان می آید و حتی راهپیمایی اربعین به صورت گسترده در رسانه‌ها بازتاب داده می شود، چرا رسالت خبرنگاری زینب که با بهترین نحو صورت گرفت را فراموش کرده ایم؟ باید بدانیم که یک واقعه تاریخی را باید به صورت همه جانبه دید و همانگونه که نمیتوان نقش علی اصغر شش ماهه، جوانمردی و رشادت عباس، تحول یک باره حر و شهادت حسین بن علی را نادیده گرفت، نمی توان نقش زینب و اسرا را نادیده گرفت.

گم شدن در جمع عاشقان کربلا

در جمع راهپیمایان اربعین حرکت می کنم و همچون قطره ای از رودخانه خروشان، در جمع عاشقان حماسه کربلا خود را گم کرده ام. به راه ادامه می دهم و در حالی که مرور واقعه عاشورا و حوادث پس از آن یک لحظه آرامم نمی گذارد، یک باره خود را در بین الحرمین می بینم. خسته از راه و کلافه از گرما، تشنگی و گرسنگی آزارم می دهد، اما عجله ای برای رفع نیازهای دنیوی ندارم. تنم می لرزد و احساس می کنم پاهایم دیگر توان ایستادن ندارند و هر لحظه امکان دارد روی زمین بیفتم، ولی افتادن روی خاک کربلا نیز لذت و سعادتی دارد. همچون برگی در دست باد ، در میان جمعیت به چپ و راست می روم. زن و مرد شانه به شانه حرکت می کنند تا شاید خود را به ضریح امامشان برسانند. اینجا دیگر زن یا مرد بودن مفهوم خود را از دست داده و همگی مفهوم انسانیت را درک می کنیم.
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
گزارش مجامع بیشتر
تولید 300 هزارتن کاتد به رغم کاهش بیش از 16 هزار تنی مصرف قراضه مس در سال 1401

تولید 300 هزارتن کاتد به رغم کاهش بیش از 16 هزار تنی مصرف قراضه مس در سال 1401

مدیرعامل مس در مجمع عمومی عادی این شرکت که با حضور اکثریت سهامداران در تالار وزارت کشور برگزار شد از کسب رتبه پنجم ذخایر جهانی مس تنها با اکتشاف 7 درصدمساحت کشور خبر دادو گفت: با توسعه اکتشافات رسیدن به رتبه دوم و سوم جهانی نیز برای ایران متصور است.
پربازدید
پرطرفدارترین
برای دریافت خبرنامه پول نیوز ایمیل خود را وارد نمایید: