هر بار که دلار گران میشود کسب و کارهای بیشتری تعطیل میشود، هر بار که دلار گران میشود آدمهای بیشتری خانه خراب میشوند، هر بار که دلار گران میشود رویاهای بیشتری بر باد میرود و هر بار که دلار گران میشود تن یک عده بیشتر میلرزد؛ به خاطر افزایش دوباره بهای نان خالی، به خاطر افزایش دوباره قیمت دارو و دکتر، به خاطر افزایش دوباره اجاره مسکن، به خاطر افزایش دوباره کرایه اتوبوس و تاکسی و به خاطر وقفه و رکود در حوزه تولید و صادرات؛ بدتر از همه اینکه هر بار که دلار گران میشود مسؤلان بانکی و ارزی مملکت بر صفحه رسانه ملی ظاهر میشوند و باز همان وعدههای تکراری کاهش نرخ ارز در چند روز آینده و باز همان تحلیلهای مثلا اقتصادی گنگ و سرگیجه آور و باز هم دعوت مردم به صبر و آرامش و تحمل مشقت و گرانیهای بیشتر در راه دین و میهن و باز بدتر از همه ابراز همدردی و همراهی خنثی، بی تاثیر و نمایشی نمایندگان مجلس و برخی دیگر از مسؤلان مملکت که بیشتر جنبه رفع تکلیف دارد، که اگر غیر از این بود میبایست در طول این چهل و چند سال برای یک بار هم که شده از خود تاثیری بر جا میگذاشت و مانع گرانی لجام گسیخته ارز و دلار و به تبع آن سایر کالاها و خدمات میشد.
بیشتر بخوانید:دود ناآرامیها در چشم صنعت گردشگری
ارزپاشی چاره کار نیست!
نتیجه اینکه دلار و ارز همچنان به روند افزایشی نرخ خود ادامه میدهد و تنها در وقفههایی چند ماهه به واسطه یک مقدار تزریق ارز در بازار از سوی دولتهای وقت ـ که آن هم تبعات ویرانگر خود را برای اقتصاد بیمار کشور به همراه دارد ـ به طور موقت به یک سکون نسبی میرسد و باز هم گرانی از سر میگیرد. در لحظهای که این یادداشت تهیه میشود قیمت دلار در محدوده ٣۵ هزار و نهصد و بیست تومان قرار دارد و اگرچه نسبت به یکی، دو روز پیش با اندکی افت روبرو بوده، اما هیچ تضمینی برای پیشگیری از افزایش دوباره آن وجود ندارد، همانطور که طی چهل سال گذشته وجود نداشته است. کارشناسان و دغدغهمندان اقتصادی در طول سالهای گذشته به کرات در باره تبعات منفی و مخرب بی ثباتی ارز و از جمله فرو پاشی اجتماعی و شورش برخی اقشار جامعه هشدار داده بودند، اما هیچ گوش شنوایی برای شنیدن و چاره اندیشی در این خصوص وجود نداشت.
ضرورت تعامل واقع بینانه با دیگران
به نظر میرسد حاکمیت باید بپذیرد آنچه که اکنون در کف خیابانهای شهرهای کشور میگذرد ـ اگرچه بیگانگان و بدخواهان هم بر آتش آن میدمند ـ، اما به نوعی حاصل همین بی توجهیها و سرسری گرفتنها و مسکنهای موقتی است که به جای در پیش گرفتن یک سیاست ارزی جامع و کارآمد و با ثبات به کار گرفته میشد. نیازی به توضیح ندارد که وضع و تقریر هرگونه سیاست ارزی بایستی بر پایه تعامل واقع بینانه و منافع محور با جهان خارج و با توجه ویژه به نگرههای راهگشای روابط بین الملل صورت بگیرد، متاسفانه سیطره نگاه دیگرستیزانه بر دستگاه دیپلماسی کشور مانع شکل گیری چنین راهبردی است و ناگفته پیداست که در چنین شرایطی هیچ پیشنهادی برای خروج از این بن بست ارزی نمیتواند کارایی داشته باشد و به جرات میتوان ادعا کرد که بن بست ارزی در نتیجه پیامد روزمرگیهای سیاسی و اصرار بر چرخش در بر روی یک پاشنه است.
مسعود یوسفی ـ روزنامه نگار