دهه هاست که ایالات متحده در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه به عنوان یک بازیگر عمده غیرمنطقهای ایفای نقش میکند و به واسطه این حضور مستمر و مداوم برای خود منافعی را مترتب است. از منافع اقتصادی حاصل از فروش تسلیحات نظامی گرفته، تا امنیت در تامین انرژی و حمایت از متحدان منطقه ای. وقوع انقلاب اسلامی منجر به دگرگون شدن محیط منطقه گردید که در نهایت آثار مستقیم بر منافع ایالات متحده در منطقه گذارد و این کشور را با چالشهایی مواجه ساخت.
چالشهای ایجاد شده بر منافع منطقهای ایالات متحده به موجب انقلاب اسلامی ایران چیست؟ انقلاب اسلامی ایران بعد از چهار دهه از وقوع آن، ضمن از دست رفتن مهمترین شریک استراتژیک آمریکا و بازار تسلیحاتی آن (ایران) امروزه ایران را در جایگاه یکی از تاثیرگذارترین بازیگران منطقه ای، با ظرفیت نفوذ سیاسی در تعیین معادلات داخلی کشورهای منطقه (عراق، لبنان، یمن) و حضور میدانی در تداوم دولتهای منطقه (سوریه) بوده که منجر به آسیب پذیری منافع آمریکا گشته است.
گذری بر تاریخ تثبیت جایگاه آمریکا در منطقه
نظر منفی اعراب نسبت به ایالات متحده و اسرائیل پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷، ایران را به بهترین و مهمترین پناهگاه برای آمریکا و غرب تبدیل کرد. ایران از دو دیدگاه برای آمریکا اهمیت داشت:
۱- ایران یک کشور عربی نبود و در نتیجه در مسائل پیچیدۀ اعراب و اسرائیل هم درگیر نبود،
۲- ایران کشوری اسلامی بود و میتوانست تحت لوای دین، ضمن رهبری اعراب مسلمان به تثبیت منافع غرب نیز کمک کند.
ایران پیرو همین شرایط، در دوران جنگ اعراب و اسرائیل و قطع صدور نفت اعراب، به فروش نفت و رابطه با اسرائیل ادامه داد. چنانکه پس از شکست اعراب از اسرائیل در سال ۱۹۶۷ و به خطرافتادن جان اتباع غربی، تهران به عنوان امنترین پایتخت خاورمیانه از آن استقبال کرد. بدین ترتیب، ایران ضمن حفظ جایگاه و منافع آمریکا به تثبیت آن نیز کمک کرد.
"مهدی مطهرنیا" استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاست خارجی، در ارزیابی تحولات جاری در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا در قبال مذاکرات برای احیای برجام و در پاسخ به این سوال که رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران دو روز قبل در اظهارات خود عنوان کرده است که «گزینه نظامی در قبال ایران هنوز روی میز است». این در حالیست که مقامات آمریکایی در سالهای اخیر کمتر از عنوان گزینه نظامی استفاده میکردند، دلیل مطرح شدن مجدد این گزینه در سخنان رابرت مالی چیست، گفت: بافت موقعیتی ناشی از تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی در یک همپوشانی مثبت قرار گرفته است؛ از سال ۱۹۹۰ میلادی، جهان وارد دوران گذار شد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ریزش نظم نوین جهانی جامعه جهانی را وارد دوران گذار کرد. دوران گذار بحرانزا و بحران زیست؛ از سال ۱۹۹۰ تاکنون یعنی ۲۰۲۲، ما شاهد این دوران پیچیده تاریخی هستیم که دیگر تحمل این دوران گذار را ندارد. سه دهه میگذرد و باید اکنون نظم نوین جهانی شکل بگیرد. لایههای گوناگون قدرت در هندسه برونی در نظام بین الملل نیازمند بازآفرینی است.
وی ادامه داد: بنا به آنچه در کتاب «آینده قدرت» نوشتهام و بر آن تاکید کردم، در لایههای زیرین قدرت نیز انقلابی در حال وقوع است به گونهای که میبینیم اردوغان با ایلان ماسک ملاقات میکند و مکرون نیز در سفر به ایالات متحده با وی گفتگو دارد. این همان چیزی است که سالها پیش بر آن تاکید داشتم. از این رو جهان از منظر بینالمللی نیازمند یک نظم نوین است و تلاقی لایههای انقلاب زیرین قدرت و هندسه زبرین آن میتواند حادثه ساز شود. وی افزود: در سطح منطقهای هم اوضاع در مسیر اتحاد جبههای است که قبلا جبهه موافقت در برابر جبهه مقاومت نامیده بودم. در سال ۹۲، اعلام کردم که جبهه موافقت در برابر جبهه مقاومت شکل میگیرد. نتیجه آن ائتلاف عربی، عبری، غربی و محاصره منطقهای تهران است. به گونهای که امروز مصر با ترکیه، ترکیه با عربستان و عربستان با هر دو در یک مسیر معین با اسرائیل ارتباط پیدا کردند و آنچه در سال ۹۲ بیان کردم اکنون خود را نشان میدهد.
این تحلیلگر سیاست خارجی گفت: در صحنه داخلی، فروریزش کامل شده است؛ فروریزش به معنای فروپاشی نیست؛ در مکعب فروریزش رژیمها بیان کردم که شش وجهه معنادار به هم چسبندگی پیدا میکنند و نظامهای سیاسی را بسیار ناپایدار مینمایند. اخلاق اقتدارگرا بر اخلاق دموکراتیک استیلا پیدا میکند و نظامهای سیاسی به جای ایجاد رضایت عمومی برای مردم به کنترل نارضایتی عمومی روی میآورند و هر چه این کنترل در بازههای زمانی نارضایتی مردم افزایش پیدا کرده واگرایی ملت-دولت افزون و در نهایت به ایجاد تحولاتی عمیق معطوف به جنبشهای نوین اجتماعی و گرایش به تحرکات انقلابی میشود و لذا در بافتی که این سه محیط به هم پیوستهاند، از یک طرف شاهد رودررویی ایران و آمریکا بر اساس سناریوی «لبه مقاومت شکننده» هستیم که در آن تهران و واشنگتن هر دو مقاومت ثابت دارند و مقاومت متغیر اروپا نیز امروز شکسته و به سمت ایالات متحده آمریکا با سرعت بسیار زیاد تمایل پیدا کرده است و روس و چین هم در این ارتباط با چالشهای بسیاری روبرو هستند. از این رو آمریکا فرصت را مغتنم میداند تا دکترینی را که در سال ۲۰۱۸ بیان کردم، به کمک اروپا با مرکزیت انگلستان پیاده کند و آن هم تبدیل چالش ایران به تهدیدی برای نظم و امنیت منطقهای و بینالمللی.
وی افزود: در این راستا رویکرد آمریکا به سمت فشارهای بیشتر بر ایران و نظام حاکم بر این کشور معطوف میشود. به این ترتیب است که رابرت مالی که او را یکی از نزدیکترین عناصر حل دیپلماتیک مسائل با ایران میخواندند، امروز چنین اظهاراتی را مطرح میکند و وزیر امور خارجه ایران نیز به آن واکنش نشان میدهد. همه اینها نشان دهنده ورود ایران و آمریکا به فاز دیگری از عمق اصطکاک سیاسی است که باید تکلیف موضوع دو کشور را در آینده نزدیک مشخص کند. آمریکاییها در پی پیاده کردن سناریوی کیش و مات هستند؛ به این معنا که ایران را در موقعیتی قرار دهند که نظام جمهوری اسلامی با گفتمان خود، عقبنشینی جدی از مواضع خود داشته باشد یا بپذیرد که در مقابل آمریکا بایستد.