زن که باشی، کمتر دیده میشوی، کمتر درک میشوی، سهم تو از جایگاههای اجتماعی کمتر است و خیلی موارد دیگر که باعث میشود تبعیض جنسیتی را به صورت آشکار لمس کنی و از این بابت روح و روانت آسیب ببیند. با وجود آنکه بارها در مقایسهای نابرابر محکوم به پذیرفتن شرایطی خاص شدهای و بارها تنها به دلیل زن بودن، توانمندی هایت را نادیده گرفته اند و مردانی به مراتب ناتوانتر از تو را بر تو برتری داده و جایگاه تو را به آنها داده اند، در حالی که هرگز نتوانستهای نسبت به این شرایط اعتراض کنی و اگر هم اعتراض کرده ای، تاثیری نداشته و نتیجه هم نگرفته ای. با وجود آنکه بارها بر ضعیف بودن و ناتوانی جنس زن اصرار کرده اند، اما هیچ امتیازی برای این ضعفی که همواره بیهوده بر آن اصرار کرده اند، قایل نشده و حتی بارها اموری خارج از وظیفه و توانمندی ات را به تو تحمیل کرده و بارهای مسولیتی سنگینی را بر دوشت گذاشته اند، در حالی که جایگاه آن را به تو نداده اند. تضادی که همواره جنس زن را آزار میدهد و گویا قرار نیست پایانی داشته باشد، نابرابریهای غیر منصفانه و تحمیلی است.
نقش آفرینیهای زنانه
در حالی که همواره مهمترین رکن خانواده هستی، بسختی جایگاهت را میپذیرند. صبح به همراه همسر و فرزندانت از خانه خارج میشوی و دوشادوش شوهرت، بار اقتصاد بیمار را برای خانواده ات سبک میکنی تا در نقش مهره اقتصادی خانواده، خودنمایی کنی، در حالی که صبح نیم ساعت زودتر از خواب بیدار شدهای تا بساط صبحانه را برای همسر و فرزندانت آماده کنی و هنگامی که عصر به همراه همسر و فرزندانت به خانه باز میگردی، بدون آنکه لحظهای بیاسایی، در نقش زنانه ات که از بدو تولد بر دوشت گذاشته شده و دلیلش را نمیدانی، فرو میروی تا بی وقفه و خستگی ناپذیر، شام را آماده کنی تا کانون خانواده در سفرهای که تو مهیا کرده ای، دور هم جمع شوند.
زن، نماد خستگی ناپذیری
زنانی که در مزارع، کودکانشان را بر دوش میبندند، چای میچینند، نشای برنج میکارند، در برداشت محصول حضور دارند. زنانی که پای چرخ خیاطی لباس میدوزند، گره روی گره میزنند تا قالی ابریشمی ایرانی به بالاترین قیمت در جهان بفروش برسد و انواع صنایع دستی ایرانی را تولید میکنند تا هنر و فرهنگ ایران را در جهان بلندآوازه کنند. زنانی که در ادارات بهترین بهرهوری و تسلط کافی بر تمام امور دارند. زنانی که در کارهایی که مردانه شناخته میشود (از رانندگی تاکسی و کامیون گرفته تا کارگری در کارخانهها و معادن) وارد شده و با نمره عالی قبول شده اند. زنان پزشکی که با قدرت وارد اتاق عمل میشوند و از جراحی قلب باز تا جراحی مغز را با تسلط کامل انجام میدهند و مهارت خاصی برای درمان بیماریها دارند. زنانی که در عرصه سیاست یکه تازی میکنند و با مدیریت درستشان، سالها کشورشان را در اوج نگه داشته اند. زنانی که گونیهای بزرگ را بر دوش میگیرند و تا کمر در ظرف زباله خم میشوند تا بدون آنکه نگران سنگینی و آلودگی گونیهای زباله باشند، نانشان را از میان زباله و آلودگی بیرون بیاورند و خلاصه تمامی زنانی که در هر عرصهای فعالیت میکنند، نشان میدهند که زن نماد خستگی ناپذیری است.
مادر، توصیفی زیبا از زن
زن که باشی، مادر میشوی و زیباترین صفت جهان را به خودت اختصاص داده ای. مادر شدن لذتی است که تنها یک زن میتواند بفهمد، آن هم فقط زنانی این لذت را درک میکنند که با تحمل ۹ ماه سختیهای طاقت فرسای دوران بارداری، نوزادی را به جهان تحویل داده باشند. اینکه در مدت ۹ ماه لحظه به لحظه شکل گیری موجودی را در درونت احساس کنی، قابل توصیف نیست، لذتی که هرگز مردان و حتا زنانی که بچه دار نشده اند، به درک آن نمیرسند. تعجب در این است که مادر شدن اگرچه هرلحظه سخت، اما برای مادر لذت بخش است. برای تو مهم نیست که مادر شدن چه جایگاهی دارد و بدون آنکه بدنبال دست یابی به جایگاه مادر شدن، شان اجتماعی یا بهشتی باشی که خداوند برای مادر وعده کرده، مادر میشوی تا زیباترین توصیف جهان از مقام زن را برازنده خودت ببینی. البته که مادر شدن مختص دوران بارداری نیست و پایانی ندارد. از هنگامی که فرزندت را به دنیا میآوری، همواره نگران شبها و روزهایش هستی. فرقی ندارد که فرزندت یک روزه یا ۷۰ ساله باشد، تو همواره مادری و گویا نگران فرزند بودن، از همان ابتدا در درونت نهادینه شده است.
جفاهای بی پایان
دادگاههای خانواده بیانگر قدرنشناسی بسیاری ازمردان از زنان است. چشمهای کبود، صورتهای زخمی، بدنهای مجروح، دست و پاهای گچ گرفته و از همه بدتر زخم زبانها و توهینهایی که روح و روان زنان را ویران میکند، همه اینها و بسیاری موارد ناگفته نشان میدهد که تا چه اندازه نسبت به جایگاه زن کم لطفی میشود. حمایتهای بی مورد قانون از مردان معتاد، مردانی که به منظور تهیه مواد مخدر برای ورود به نئشگی، حتی از یارانه نقدی زن و فرزندشان هم نمیگذرند و زنانی که ناچار هستند به عنوان زن سرپرست خانوار، به سختترین کارها تن بدهند تا نانی برای سفرههای خالی ناشی از بی غیرتی مردانشان تهیه کنند. زنانی که برای رهایی از برخی مردان بی غیرت و بدون هر گونه احساس مسوولیت، ناچار میشوند مهریه خود را ببخشند تا مهرشان را حلال کنند تا جانشان را آزاد کرده باشند و سوالی که دایم ذهن زنان را به خود مشغول میکند، سوال این که چه زمانی جفاها پایان مییابد.
روز زن یا روز مادر
در هر سال، یک روز را به عنوان روز مادر نامگذاری کرده اند تا به تکریم جایگاه زن بپردازند. همایش برگزار میکنند، در ادارات به زنان هدیه میدهند و گاهی نیز به مردان هدیه میدهند تا به زنانشان بدهند، هدایایی که هرگز بدست زنان نمیرسد. شعرا در مدح مادر و زن شعر میسرایند و آهنگسازان این اشعار را به ترانه تبدیل میکنند تا خوانندگان خوش صدا، آنرا به ترانههای ماندگار تبدیل کنند. اما هرگز این فرصت به زنان داده نمیشود تا از مشکلاتشان بگویند و به جای هدایای زودگذر، مشکلات زنان را چاره نمیکنند. زنانی که نقشهای بزرگ مادری، همسری، شریک اقتصادی زندگی و مدیریت مالی خانواده را بر عهده دارند، زنانی که برای آنکه کالاهایی با قیمت مناسب بخرند، بناچار صدها مغازه را زیرپا میگذارند و باز هم مورد انتقاد قرار میگیرند. بهتر است به این باور برسیم که در کنار تکریم، باید به زنان فرصت اظهار نظر بدهیم، گلایه هایشان را بشنویم و باور کنیم که زنان میتوانند بر کرسیهای مدیریتی تکیه بزنند، سهم زنان از مدیریت کشور را در روز زن افزایش دهیم. نمایندگان مجلس در روز زن قانونی وضع کنند که چالشهای زنان به حداقل ممکن کاهش یابد و خلاصه اگر قرار است در مورد زن سخن بگوییم، اجازه دهیم خودشان بگویند.