مصرف و مصرف گرایی مسالهای چند بعدی است که از جهات گوناگون قابل بررسی است و در هر جامعهای متاثر از عوامل متعدد از جمله فرهنگ عمومی، هنجارها و ارزشهای حاکم است. مصرف گرایی، اصالت دادن به مصرف و هدف قرار دادن رفاه و داراییهای مادی است. اسلام با تاکید بر لزوم حفظ مال، تامین نیازهای زندگی، سرمایه گذاری اقتصادی، تامین رفاه زندگی برای خود و افراد تحت تکفل با معیار رعایت اعتدال و میانه روی، مسلمانان را به مصرف دعوت کرده و از هر گونه اسراف، تبذیر و ... در مصرف منع کرده است.
مصرف گرایی در دنیای مدرن
مصرف گرایی آثار متعدد و گوناگون اقتصادی، سیاسی، روانی و به ویژه جامعه شناختی را در جامعه بر جا میگذارد. از آثار جامعه شناختی مصرف گرایی میتوان به تبدیل ثروت و مصرف، به ارزش و غلبه آن بر دیگر ارزش ها، نمایش ثروت، شکاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی، احساس محرومیت و ... نام برد.
گرچه مصرف گرایی توام با نیازهای کاذب است، اما در تعاملات اجتماعی نمود پیدا میکند. به نظر میرسد عوامل مختلفی نظیر تغییر مبنای ارزشی از ارزشهای معنوی به سمت ارزشهای مادی، نابرابریهای اجتماعی و شکاف طبقاتی، سلطه نهاد اقتصاد بر نهادهای جامعه پذیری در این زمینه موثر باشد.
مصرف گرایی یکی از مشخصههای بارز جوامع جدید و مدرن است و به عنوان یکی از روشهای بازنمایی هویت فردی شناخته میشود. در گذشته عمدتا تولید به عنوان یک روش مهم ارائه هویت اجتماعی کاربرد داشت، اما امروزه مصرف گرایی و نوع کالاهای مصرفی اهمیت وافری پیدا کرده است. این تغییر باعث شده که جوامع امروزی را به عنوان جوامع مصرف گرا در نظر بگیرند که با طبیعت مبتنی بر بازارهای بسیاری از نظامهای اقتصادی همگام و سازگار باشد.
امروزه هر کسی در جوامع مدرن مصرف میکند هر چند که سطح مصرف گروههای اجتماعی متفاوت است. مصرف فقط کالاهایی را که تولید و فروخته میشود، شامل نمیشود بلکه بطور گسترده شامل عقیده ها، خدمات و دانش است و حتی مکان ها، خرید کردن، خوردن، مد، فراغت و سرگرمی نیز مصرف میشوند.
یکی دیگر از عوامل اجتماعی موثر در مصرف گرایی وجود نابرابراهای اجتماعی و شکاف طبقاتی است که هر روز دامنه آن نیز گستردهتر میشود. نابرابریهای اجتماعی، انسجام و همبستگی اجتماعی را مضمحل میکند و پیامدهای مختلف از جمله افزایش محرومیت نسبی و افزایش انواع نابسامانیهای اجتماعی از جمله آسیبهای اجتماعی و جرم را به همراه دارد. در نتیجه این وضعیت، طبقات بالا به خود اجازه میدهند تا دست به هنجارفرستی کند و داراییهای خود را به رخ طبقات فرودست بکشانند.
ثروتهای باد آورده، آقازادگی، سو استفاده از موقعیت و رانتهای مختلف عمومی جهت ثروت اندوزی بی حد و مرز، ابهام در معیارهای تحرک اجتماعی همه از عواملی است که میتواند به مصرف گرایی و نمایش ثروت و تجملاتی شدن روابط اجتماعی دامن بزند.
از عوامل ساختاری اثرگذار در مصرف گرایی سلطه نهاد اقتصاد بر نهادهای جامعه پذیری جامعه از جمله خانواده و آموزش و پرورش است. بر اساس این نگاه، جامعه ایرانی در حال حاضر با آنومی نهادی مواجه است، بدین معنا که از یک طرف فرهنگ غالب مبتنی بر مادی اندیشی، کسب ثروت به هر شکل ممکن و رسیدن به موفقیت به هر ابزار قانونی و حتی غیرقانونی است. در این فرهنگ مادی گرایانه، همگان برای نیل به موفقیت دعوت اند، و هر کس که موفق باشد حتی با ابزارهای غیراخلاقی و غیر قانونی از منزلت و پرستیژ بیشتری برخوردارد میشود و هر کس به حداقلهای خود قانع باشد و از ابزارهای نامشروع استفاده نکند با انگها و برچسپهای منفی مواجه خواهد شد. طبعا در این شرایط، طبقات فرودست با فشار هنجاری و تحقیر بیشتری مواجه خواهند بود که پیامد آن، احساس حقارت و رشد انواع آسیبهای اجتماعی و جرم خواهد بود.
به نظر میرسد که وضعیت جامعه ایرانی به گونهای است که ارزشهای نهاد اقتصادی از جمله موفقیت به هر شکل، موفقیت خودخواهانه، حاکم شدن پول بر روابط اجتماعی از جمله روابط خانوادگی، کالایی شدن آموزش بر آن حاکم شده است. در این شرایط افراد به هر شکل ممکن به دنبال نمایش زندگی خود برای دیگران هستند و افراد مختلف در همه اقشار، درگیر در یک رقابت عینی و ذهنی بی پایان اند.
در سطح نهادی، سلطه علایق اقتصادی، نظارت اجتماعی غیررسمی را که به وسیله خانواده و مدرسه اعمال میشود تضعیف میکند. این نهادها، قدرتشان را برای تنظیم رفتار افراد از دست میدهند و در عوض به مجرایی برای ارتقا موفقیت مادی بدل میشوند. والدین کودکان را به سوی موفقیت به هر قیمتی سوق میدهند. خانواده ها، کودکان را تشویق میکنند تا به بهترین مدارس بروند. نهادهای مذهبی به دنبال افزایش ثروت اند. در این میان، اهمیت نهادهای اجتماعی به عنوان ابزاری برای اعمال نظارت اجتماعی کاهش مییابد. در چنین فرهنگ رقابتی، منافع فردی ارجحیت دارد و بی اخلاقی را رواج میدهد و موجب پذیرش نابرابری میشود و در نهایت به کمتر خوشبخت شدن با دیده تحقیر نگریسته میشود.
مصرف گرایی و توسعه
مصرف از موانع توسعه است. اگر ما به توسعه نمیرسیم به خاطر مصرفگرایی و عدم حمایت از تولید و عدم گرایش به مصرف تولیدات داخلی است. مصرفگرایی در غرب از زمان انقلاب صنعتی آغاز شد. تا پیش از آن مصرفگرایی نبود و مصرف بر اساس نیاز انسان بود. اما از آن زمان گرایش شدید به مصرف و مصرف گرایی در انسانها گسترش یافت. به گونهای که هر روز با خرید بیشتر و با دور ریختن بیشتر مصرفشان بیشتر میشد و به نظام سرمایهداری کمک میکردند؛ بنابراین تعریف مصرفگرایی یعنی خرید هرچه بیشتر و مصرف هرچه بیشتر توام با دور ریختن هرچه بیشتر کالاها. این که ما هرچه بیشتر بخریم مصرف گرا هستیم، نه، مصرف گرایی زمانی است که خریدهای ما منجر به دور ریختن بیشتر میشود. ما ممکن است کالاهایی را مصرف کنیم که نیاز واقعی به آن نداریم. مصرفگرایی فقط در مورد خرید کالاهای ارزان قیمت و کم دوام نیست بلکه مطالعات نشان داده که مصرف گرایی به واسطه مد شامل کالاهای با دوام و گران قیمت و برندها هم میشود. برندهایی که به زودی دور ریخته میشوند.
چگونه نظام سرمایه داری مصرفگرایی را ترویج میکند؟
نه تنها در کشورهای غربی که در سراسرجهان، نظام سرمایه داری انسان را از خود بیگانه و به یک انسان کوکی تبدیل کرده و با کمک ابزار رسانه دچار احساس نیاز و ایجاد نیاز کاذب کرده است. اگر تولیدات، کیفیت بالایی داشته باشد این انسان است که میتواند بر اساس کنشهای مختلف مصرف گرا بشود یا نشود. ولی نظام سرمایه داری میخواهد که تولیداتش بی کیفیت و کم دوام باشند تا زودتر دور ریخته شوند و بلافاصله مدل جدیدتر را بخرند. سرعت تغییرات در تولید و تولید بی کیفیت میتواند باعث گسترش مصرف گرایی شود و سود بیشتری برای سرمایه داری ایجاد کند. خود انسان هم با انفعال و مدگرایی اش به این فرایند کمک میکند و همیشه مصرف گرایی ادامه پیدا میکند.
سرمایه داری اول احساس نیاز کاذب ایجاد و بعد کالایی برای پاسخ به آن نیاز کاذب تولید میکند پیامکهای متعدد روزانه تبلیغ خرید آسان در رسانهها و یا تلفن همراه، خرید از راه دور و دریافت سریع در محل، این در اختیار قرار دادن و رسانههایی که خیلی سریع ما را به خواسته هایمان میرسانند میتواند موجب مصرف گرایی هرچه بیشتر شود سرمایه داری هرچه پول دارد از او میگیرد و انسان را که در ابتدا حق انتخاب داشت به تدریج به جایی میرساند که دیگر هیچ قدرت و اختیاری از خود ندارد و تبدیل به یک انسان کوکی میشود. به قول اریک فروم داشتن جای بودن را گرفته و انسانها به فکر انسان بودنشان نیستند بلکه به فکر هرچه بیشتر داشتن هستند و همه چیز را با پول و کالا میسنجند. کم کم نظام سرمایه داری انسان را تبدیل به انسان کوکی و مثل خمیر بازی میکند که اجازه میدهند که به هر شکلی آنها را در بیاورند.
خطرات مصرفگرایی
مصرف را میتوان به نظر جیمسون یک افیون تلقی کرد. آدم مصرف گرا هر روز به دنبال این است که چه چیزی جدید آمده و چه چیزهایی را باید بخرد و چه چیزهایی را دور بریزد. مصرف میتواند ما را از نقد نظام سرمایه داری غافل کند و فرصت نقد و نگاه نقادانه را از ما میگیرد؛ بنابراین مصرف تبدیل به افیون میشود.
مصرف گرایی مانعی برای توسعه است، چون باعث میشود واردات مانع تولیدات داخلی شود.
اصلاح الگوی مصرف
اصلاح الگوی مصرف، بدین معناست که منابع و کالاها، به جا و به اندوه لازم به کار گرفته شوند و به صورت بهینه و با بیشترین بازدهی مورد استفاده قرار گیرند. این مقوله، به معنای مصرف نکردن و حتی لزوماً به مفهوم کم مصرف کردن نیست و هیچ گونه منافاتی با تامین نیازهای فرد و جامعه در ابعاد گوناگون ندارد.
برخی راهکارها که برای اصلاح الگوی مصرف باید مورد توجه سیاستگذاران و برنامهریزان و متصدیان امر قرار گیرند:
ایجاد زمینه مناسب جهت فعالیتهای اقتصادی
تشویق مردم به پس انداز و سرمایه گذاری و مصرف معقول کالاهای داخلی
افزایش آگاهیهای عمومی در زمینه مصرف و مصرف گرایی
تقویت باورهای دینی و تثبیت ارزشهای اخلاق
اجرای عدالت اقتصادی و جلوگیری از انباشت ثروت، در دست عدهای خاص، پرهیز خواص از تجمل گرایی، منحصر کردن تبلیغات به معرفی کالاها و خدمات تولید داخل
ترویج فرهنگ بازیافت، اصلاح نگرش و اندیشه جامعه و به ویژه دولتمردان
افزایش کیفیت کالای داخلی
نظارت و کنترل دقیق، کافی و علمی به مقوله تبلیغات
توجه به ارزشهای دینی مانند: قناعت و پرهیز از اسراف و تبذیر
اما در آخر؛
مصرف به خودی خود موتور محرکه اقتصاد و جامعه است و رواج مصرف تا حد بهینه و با رعایت موازین شرعی و در حد اعتدال امری پسندیده است، اما زمانی که مصرف هدف زندگی قرار گرفت و فرد به اسراف و تبذیر دچار شد امری مذموم و ناپسند است نهایت این که اصلاح الگوی مصرف و منطقی کردن آن در سطح کلان، هماهنگی و تناسب بین امکانات یک جامعه با نیازها و خواستهای افراد آن، کسب استقلال، اقتصادی و دستیابی به عزت و سرافرازی را ممکن میسازد و در سطح فردی، پرهیز از مصارف غیرضروری و تجملی و متوازن ساختن درآمدها و هزینهها، آرامش روحی و روانی را به همراه میآورد.
اصلاح الگوی مصرف، تنها اصلاح مصرف نیست، بلکه اصلاح نحوهای از زندگی است که مصرف در آن جایگاه ویژهای دارد.
بنابراین لازم است پیامدهای مصرف گرایی که نوعی آسیب اجتماعی است با توجه به دادههای به دست آمده از تحقیقات، تحلیل و برای اصلاح آن برنامه ریزی شود.