پیشینه های تاریخی محترم و قابل اعتمادی داریم. این پیشینه های تاریخی دستاوردهای بسیاری همچون آثار باستانی، صنایع دستی، مناطق گردشگری، موزه ها، آداب و رسوم و ظرفیتهای بسیار دیگری را برای ما به ارمغان گذاشته، اما متاسفانه قدر این پیشینه های تاریخی را نمیدانیم و به جای آنکه لحظه لحظهی آن را محترم بشماریم، به تخریب آن میپردازیم. نتیجه آنکه همه دستاوردهای این پیشینه ها را دو دستی تقدیم کشورهایی میکنیم که فرصت طلب و آماده استفاده از این ظرفیتهای منحصر به فرد هستند.
اگرهای نگران کننده
اگر بخشی از موسیقی ما به وسیله کشورهای دیگر به ثبت رسیده، اگر آثار باستانی کشورمان در موزههای فرانسه و انگلیس به نمایش گذاشته میشود و امکان بازپس گیری آنها را نداریم، اگر شعرا، ادیبان و نام آوران کشورمان را مصادره کرده اند و هیچ کاری از دستمان بر نمیآید یا دلمان نمیخواهد کاری کنیم، اگر آداب و رسوم ما را مال خود کرده و میکنند و اگر صدها و هزاران اگر دیگر، روح و روانمان را آزار میدهد، ریشه همه اینها در سومدیریت، ناآگاهی و بی توجهی به ظرفیتها و فرصتهای تاریخی کشورمان است و نگران این هستیم که تمام پیشینه کشورمان به صورت عمدی گرفتار کینهتوزیها شده یا در آینده بشود.
تجربه شاد زیستن
یکی از زیباترین، جذاب ترین، شادترین و به یادماندنیترین آداب و رسوم کشورمان، آداب و رسوم چهارشنبه سوری پایان سال است. اینکه ریشه چهارشنبه سوری کجاست و چرا به وسیله عدهای ناآگاه تخریب میشود، هیچ اهمیتی ندارد، مهم آن است که در چهارشنبه سوری هر سال، از روی آتش میپریدم، قاشق زنی میکردیم، فال گوش میایستادیم، دور بزرگترهای خانواده جمع میشدیم، جشن میگرفتیم، آجیل چهارشنبه سوری میخوردیم، رشته پلو را برای بازشدن رشته کار به چهارشنبه سوری اختصاص میدادیم و خلاصه آن که در چهارشنبه آخر سال به معنای واقعی کلمه، شاد زیستن را تجربه میکردیم، مواردی که امروزه از داشتن آنها محروم هستیم و تنها چیزی که برایمان باقی مانده، تخریب است و چنین به ما القا میکنند که باید از داشتن رسم زیبای چهارشنبه سوری شرمنده باشیم.
ترقه تنها باقی مانده
اما سوال اینجاست که امروزه از آن همه زیبایی های چهارشنبه سوری چه چیزی برایمان مانده است؟ امروزه از چهارشنبه سوری صدای وحشتناک انفجار ترقه ها، آتش گرفتن کودکان و بزرگسالان، نقص عضو و حتی مرگ را تجربه میکنیم، اتفاقاتی که بهانه به دست مخالفان آیینهای زیبای ایرانی داده است. اما به راستی به این اندیشیده ایم که چرا بدین اندازه به انحراف رفته ایم؟ چرا فراموش کرده ایم که در چهارشنبه سوری هر سال، عده ای به بیابانها می رفتند و بوته ها را جمع آوری می کردند تا به مردمی بفروشند که می خواستند از روی آتش بپرند و با این کار، زردی شان را به آتش بدهند و سرخی آتش رابگیرند؟! پریدن هایی که زیبا بود و خاطراتش تا چهارشنبه سال آینده در یادها باقی می ماند.
بی توجهی به ظرفیت اقتصادی
در شرایطی که تمامی مشکلات کشور دور محور اقتصاد میچرخد، هرگز نتوانسته ایم از ظرفیت بزرگ اقتصادی که چهارشنبه سوری برای کشورمان ایجاد میکند، بهره بگیریم؟! گردش مالی که در چهارشنبه سوری پایان هر سال اتفاق میافتد و البته بسیار بیشتر از اینها می تواند اتفاق بیفتد، اگر بدرستی مدیریت شود، میتواند بسیاری از بحرانهای اقتصادی کشورمان را مدیریت کند. اما دائم سعی کرده ایم از چهارشنبه سوری فقط و فقط بد بگوییم، ذهن مردم را نسبت به آن مسموم کنیم و اجازه برگزاری بسیاری از مراسم این آیین باستانی را از مردم گرفته ایم، بی شک هرگز متوجه عواقب خطرناک آن نبوده ایم.
چینیهای فرصت طلب
در شرایطی که با تفکرات متحجرانه، دایم به فکر تخریب فرصتها و ظرفیتهای فرهنگی کشورمان هستیم، چشم باز میکنیم و میبینیم چینیها باهوش و درایتی که دارند، بخش قابل توجهی از اقتصادشان را در قالب فروش انواع ترقههایی که در چهارشنبه سوری هر سال به در و دیوار شهرهای کشورمان کوبیده میشود، رونق میدهند. این در حالی است که خرید و فروش ترقه و مواد آتش زا ممنوع است، جرم محسوب شده و مجازات دارد. با این حال چین توانسته وارد کشورمان بشود، جای خود را در چهارشنبه سوری باز کند، پولهای کلانی از فروش مواد منفجره و آتش زا بدست بیاورد و پنجه به چهره مخالفان چهارشنبه سوری بکشد که مخالف رسوم زیبای ایران باستان هستند.
سور و سات به هر قیمت
سوار اسنپ شده ام، راننده مردی ۵۰ ساله و اجاره نشین است که بنابر اعتراف خودش، شرایط مناسبی ندارد. چندین جا کار میکند که یکی از کارهایش رانندگی اسنپ و مسافرکشی است. بعد از آنکه در قالب درددلهای معمول راننده و مسافر، مشکلاتش را یکی پس از دیگری پیش می رویم باز میکند، میگوید: هر مشکلی که داشته باشم، حتی اگر ناچار بشوم پول قرض کنم، باید سور و سات چهارشنبه سوری را به بهترین نحو ممکن تهیه کنم. پسر و دختر، عروس و داماد، خواهر و بردار و خلاصه هر کسی که افتخار بدهد، قدمش بالای چشم، اما اگر کسی در چهارشنبه سوری به خانه ام نیاید، دلم میشکند. او میگوید: آجیل کیلویی ۷۰۰ هزار تومان، به همراه میوه و شام چهارشنبه برای من و خانوادهام، بیش از دو میلیون تومان تمام میشود که برای بدست آوردن این مبلغ باید چندین روز کار کنم، اما اگر ۱۰ میلیون تومان هم بشود، باز هم چهارشنبه آخر سال، اهمیت ویژهای دارد. آنقدر صمیمانه صحبت میکند که خودم را در جمع خانواده گرم و صمیمی او احساس میکنم و دلم برای کسانی میسوزد که درچهارشنبه آخر سال تنها میمانند. دلم برای این جمع خانوادگی لک میزند و یک باره تصمیم میگیرم با پرداخت کرایهای چندین برابر آن چه پیشنهاد کرده، خودم را در هزینههای چهارشنبه پایان سال راننده اسنپ و البته جشن آنها شریک کنم.
فرصتی برای ولخرجی
چهارشنبه سوری فرصتی برای ولخرجی است. روزی است که اهمیتی ندارد کاسب باشی یا کارگر، حتی میتوانی بیکار باشی، اگر شده پول قرض میکنی تا چهارشنبه سوری ات را برگزار کنی و این یعنی گردش مالی و مفهوم درک اقتصادی از فرصتها که متاسفانه هنوز به اهمیت آن پی نبردهایم. میادین میوه و تره بار کوهی از میوههای مختلف را برای چهارشنبه آخر سال عرضه میکنند، در حالی که گمان میکنی بخش قابل توجهی از آنها فروش نمیرود، اما فردا صبح همه را خریده اند تا مردم تشنه جشن و شادی، چهارشنبهای به یاد ماندنی را تجربه کنند. قیمت آجیل سر به فلک میزند، پسته کیلویی ۸۰۰ هزار تومان، بادام ۵۰۰ هزار تومان و بادام هندی گرانتر، تخمه ۴۰۰ هزار تومان، باسلق، انجیر خشک، کشمش، نخودچی برگه زردآلو و... را که در مفهوم آجیل شیرین جمع میکنی، نزدیک یک و نیم میلیون تومان باید بپردازی، بر باعث و بانی گرانی لعنت میکنی، اما کارت میکشی و پول آجیل را میپردازی و این یعنی هنوز مسوولان مفهوم اقتصادی که ریشه در فرهنگ دارد را درک نکرده اند.
خطر به یغما رفتن
چهارشنبه سوری یعنی فرصتی برای مدیریت اقتصاد کشور، فرصتی که به بهانههای مختلف تخریب میکنیم و باید نگران روزی باشیم که چهارشنبه سوری نیز مانند بسیاری از آداب و رسوم، سنت ها، صنایع دستی، فرهنگ، ادبیات، آثار باستانی، بزرگانمان و... به وسیله کشورهای دیگر به یغما برود.