به گزارش خبرنگار پول نیوز، خودکفایی به طور کل، شعار ثابت دولتهای مختلف بوده اما؛ با توجه به تحریم های سخت صورت گرفته علیه ایران همچنان بحثها بر سر اینکه اصولاً خودکفایی خوب است یا بد، ضروری است یا غیر ضروری، ادامه دارد.
رهبر معظم انقلاب بارها در سخنان خود خاطرنشان كردند: اقتدار و آبروی كشور در «خودكفایی» است و باید نیازهای مهم كشور را خودمان تولید و تأمین كنیم. سالهاست که مسئولان کشور از خودکفایی در تولید گندم و بعد هم بنزین، سخن میگویند. خودکفایی در تولید برنج، شکر، روغن و... اقلام مشابه و حتی تولیدات صنعتی از قبیل لوازم خانگی هم بعضاً از سوی مسئولان و برخی فعالان اقتصادی به گوش میرسد.
فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین ایران در اینباره به
پول نیوز گفت: زمانی در دنیای جنگ زده و ملتهب قرن 19 تصور میشد
خودکفایی به امنیت ملی کمک میکند. تصور بر این بود که اگر دست کم بخشی از مواد غذایی یا کالای دیگری که آن را استراتژیک مینامیدند، مانند گندم که غذای اصلی مردم را تشکیل میدهد، وابسته به واردات شود، کشور صادرکننده را در موضعی قرار میدهد که تأمین گندم را موکول به پذیرش شرایطی کند که ممکن است بر خلاف استقلال کشور باشد.
وی افزود: در آن دوران، کشورها با استفاده از
اهرمهای حمایتی مانند تعرفههای بالای گمرکی از تولید و اشتغال داخلی دفاع میکردند. کشورهای مقتدر که قابلیت رقابتی بالا داشتند ممنوعیتهای وارداتی و تعرفههای حمایتی دیگران را مغایر منافع خود میدانستند و با آن مقابله میکردند. این سیاستهای حمایتی هنوز هم در موارد اضطراری کاربرد دارد. مثلا وقتی راه تجارت خارجی به روی کشوری بسته میشود، ناچار است غذا و نیازهای صنعتی خودش را در داخل تولید کند. این سیاست ممکن است در شرایط اضطراری مُسکنی محسوب شود، و عجالتا دردی را آرام کند، اما درمان نیست.
این تحلیلگر مسائل بین المللی تصریح کرد: تولید گندم دیم بستگی به شرایط جوی دارد. ممکن است زمانی خوب و زمانی بد باشد. کشت آبی نیاز به آب فراوان و الزاما رعایت اولویتهای مصرفی کشور دارد. اگر برای هر تن گندم با کشت آبی نیاز با 1500 متر مکعب آب باشد، با واردات هرتن گندم در واقع گویی 500 تن آب وارد کشور شده یا از مصرف 1500 تن آب خودداری شده باشد. این آب را آب مجازی مینامند. هنگامی که با آب مصرف نشده ناشی از واردات بتوان به ارزش افزوده ای بیش از کشت گندم دست یافت، عقل سلیم حکم میکند که آن ارزش افزوده مقرون به صرفه حاصل و در عوض گندم وارد شود. این مثال را میتوان به کالاهای دیگر مانند برنج و پنبه و میوه یا حتی برخی کالاهای صنعتی تعمیم داد.
وی گفت: به طور مثال اگر کشور سالانه به 100 تن ماده شیمیایی نیاز داشته باشد که تولید آن مستلزم سرمایه گذاری بزرگ است، میتواند آن را به بهای ارزانتر از کشوری وارد کند که سالانه 100 هزارتن از آن را طبیعتاً به بهای منطقیتری تولید میکند. اما بسته شدن درها و فشارهای سیاسی ممکن است کشورها را وادار کند برای بقای خودشان خودکفایی به بهای گزافتر را جایگزین مبادله به بهای معقولتر کنند. گاهی سیاستهای پولی مانند بالا نگاه داشتن ارزش پول، مثلا در کشورهای نفت خیز که پول نفت را بادآورده به حساب میآورند، ممکن است
تولید هر کالایی را زیانبخش و واردات هرکالایی را مقرون به صرفه نماید. در ایران در زمان هویدا و در زمان احمدی نژاد شاهد چنین وضعی بودیم، این اتفاق را نمیتوان امری اقتصادی دانست، بلکه امری سیاسی و غیر اقتصادی است. بالا نگاه داشتن ارزش پول ملی درست نقطه مقابل تعرفههای حمایتی است.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی ادامه داد: در شرایط اضطراری هم نمی توان با امکانات و منابع محدود همه نیازهای داخلی را در داخل کشور تولید کرد، ناچار باید اولویتهایی تعیین شود و از تولید و مصرف کالاهایی که اولویت بالا ندارند خودداری کرد. خودکفایی اضطراری موجب تولید کالاهای گرانتر از بازار جهانی میشود، یعنی تولیدات مازاد بر نیاز داخلی یا قابل صدور نخواهد بود و یا باید با زیان فروخته شود. چنین وضعیتی بر کره شمالی، کوبا و ونزوئلا تحمیل شده، یا به عبارتی آن کشورها انزوا طلبی را بر خودشان تحمیل کرده اند که موجب فقر فزآینده و پایین آمدن سطح زندگی نسبت به معیارهای جهانی میشود.
فریدون مجلسی اظهار داشت: درست است که کشورها در شرایط خاص سیاستهای اضطراری با نامهای امیدوارکننده مانند خودکفایی ملی اتخاذ میکنند اما؛ مُسکن نمی تواند جای درمان را بگیرد. در واقع کشورها برای درمانِ بحرانِ انزوا سرانجام به فکر خروج از آن حالت برخواهند آمد. به عبارت دیگر به این خواهند اندیشید که چرا شرایط اضطراری به آنها تحمیل شده است؟ آیا دلایلی که شرایط اضطراری و انزوا را بر آنها تحمیل کرده است ارزش مادی و معنوی پافشاری یا لجاجت یا ستیز برای باقی ماندن در آن شرایط را دارد یا میتوان به شرایط دیگری اندیشید که با خروج از حالت اضطرار بتوان منافع ملی و اقتصادی را به نحو بهتری تأمین کرد. در ایران حکومتی محبوب و موفق در ملی کردن نفت که برای ایران اهمیتی حیاتی داشت، با پافشاری بر سر دستیابی به منافعی از لحاظ حقوقی مشروع اما از لحاظ سیاسی و عملی بالاتر از تحمیلات رایج بین المللی، عملا از اجرای مرحله دوم مأموریت خود یعنی بهره برداری و بهره مندی از نتایج تلاش اولیه خود باز ماند و کشور تا سه سال از منبع اصلی درآمد خود محروم و تسلیم شرایطی ناخواسته شد.