گرانی، تورم، فساد، تبعیض، بیعدالتی، رانت، تقدم رابطه بر ضابطه و قانون، نبود توزیع عادلانه موقعیتها، سومدیریت، اعتراض، اغتشاش، مرگ، و اعدام کلماتی هستند که هر کدام به تنهایی روح و روان را میآزارد و هر لحظه را به کام مردم تلخ میکند. سوالات بسیاری مطرح است که چرا باید این گونه باشد و مهمتر از همه اینکه چرا کسی پاسخگو نیست و اقدامی نمیشود؟ در هر نشستی در هر سطحی گلایه، نگرانی و ناامیدی موج میزند. سفرههای خالی ناشی از بیکاری و حقوقهای پایین، باعث شرمندگی نان آوران خانواده در مقابل زن و فرزند میشود و بدتر آنکه نان آور خانه، زن سرپرست خانوار باشد. حتی شنیدن این وضعیت دل را به درد میآورد چه رسد به اینکه در این شرایط زندگی کنیم. تجمیع این همه مشکلات، میتواند دلیلی برای ناامیدی اقشار مختلف جامعه بخصوص جوانانی باشد که قرار است چرخهای کشور را به حرکت درآورند.
مرگ در اوج ناامیدی
پدری که همه روزه شرمندگی ناتوانی در تامین نیازهای زندگی را با زن و فرزندش تقسیم میکند، یک باره کارد به استخوانش میرسد و در یک اقدام جنونی آمیز، ابتدا جان اعضای خانواده اش را میگیرد و سپس به زندگی خودش خاتمه میدهد تا به درد شرمندگی مستمری پایان دهد که زندگی را به کامش تلخ کرده بود. اگرچه بسیاری از جامعه شناسان و روانشناسان اعتقاد دارند اقتصاد نابسامان نمیتواند باعث بروز خودکشی شود، اما آمارها چیز دیگری میگویند به نوعی که در بحران اقتصادی ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۳ آمار خودکشی در آمریکا افزایش یافت که نمونههای دیگری نیز وجود دارد.
جامعه ماتم زده
در شرایطی که مشکلات پایانی ندارد و از مشکلات داخلی تا چالشهای بین المللی این گونه تفسیر میکند که گویا قرار نیست رنگ آسایش ببینیم. دلار لحظهای بالا میرود، سکه لجام گسیخته گران میشود، پول ملی با شتاب عجیبی بی ارزش میشود و به دنبال آن حقوقهایی که هنوز دریافت نکرده ایم هم بی ارزش میشود، تمامی اینها و بسیاری موارد ناگفته دیگر، فضا را به سوی اشک و ماتم میبرد. در شرایطی که هیچ چیز امیدوارکننده نیست و کاری از دست کسی بر نمیآید، تنها چیزی که باقی میماند، ماتم و اندوه است و مردم دایم فضایی برای خود ایجاد میکنند تا برای وضعیت زندگی خود اشک بریزند و، چون برای اشک ریختن بهانه میخواهند، به هر مناسبتی حتی مرگ بستگان درجه چندم همسایه چنگ میزنند.
یک باره یلدا
واقعیتی که تمامی انسانها با آن دست به گریبان هستند، نوع برخورد با مشکلات است که هر انسانی با توجه به دیدگاهی که دارد، به سوی آن میرود. انسانهای قوی معضلات زندگی را به مساله تبدیل و سپس برای آن مساله راه حل پیدا میکنند، در حالی که انسانهای ضعیف، مسایل را تبدیل به مشکلات حل نشدنی میکنند. برای هر دو این انسانها، گزینهای به نام مناسبتها نقش تعیین کنندهای دارد. در شرایطی که زندگی را غم گرفته، یک باره یلدا از راه میرسد. بلندترین شب سال که تداعی گر بیشترین تاریکی است، اما در فرهنگ ایران و ایرانی با این تاریکی به بهترین نحو ممکن برخورد میشود. قرار است جشن بگیریم، چون نگاه به فرداست، فردایی که قرار است هر لحظه به تاریکی پایان دهد و به سوی روشنایی برود.
جشن گرفتن با وجود همه سختیها
یلدا حکم میکند که باید جشن بگیریم و کاری ندارد که جیب مان خالی یا دلمان از شرایط بد اقتصادی شکسته است. یلدا با پیشینهای طولانی، حکم میکند که باید غم و اندوه را زدود و جشن و شادی را جایگزین کرد. یلدا حکم میکند که باید زندگی را از نو آغاز کرد. باید چشمها را شست و زندگی را جور دیگری تماشا کرد.
تحولات یلدایی
مادر و پدری که زندگی شان با حقوق ناچیز بازنشستگی میگذرد، بدون توجه به اینکه ۳۰ روز ماه دی را چگونه سر میکنند، با حقوقی که در پایان آذر دریافت کرده اند، همه سور و سات شب چله را فراهم میکنند و مادر با بچه هایش تماس میگیرد که شب یلدا چشم براهتان هستیم. بچهها نیز این بار هیچ عذر و بهانهای نمیتوانند بیاورند و باید بیایند، زیرا یلدا سالهاست که چنین حکم میکند. آنهایی که وضع مالی شان توپ است، میزی در رستوران یا سفره خانه رزرو میکنند و دور هم جمع میشوند، رستورانهایی که همه چیز دارند، از موسیقی زنده تا هر آنچه اراده شود. خوابگاههای دانشجویی هم تسلیم یلدا شدند. با وجود آنکه دانشجویان به تحول و تجدد اعتقاد دارند، اما یلدا سنتی دیرینه است که گویا همواره جدید میشود و فراخوانی عمومی میدهد. دستگاههای دولتی و حتی بخش خصوصی تسلیم یلدا شده اند. بسته یلدایی هدیهای است که برای کارکنان در نظر گرفته شده تا مدیر دولتی یا کارفرمای بخش خصوصی با کارکنان در یلدا شریک شوند. بیلبردهای شهر نیز رنگ عوض کرده و از یلدا میگویند. در ایستگاههای مترو مردی سپید مو در کنار طبقی از انار، نوای یلدا را در گوش و جان مسافران طنین انداز میکند. اگرچه مسافران برای رسیدن عجله دارند، اما ارزش این را دارد که یک قطار دیرتر سوار شوند تا یلدا را ببینند. خلاصه میتوان چنین پنداشت که یلدا همچون شیپور صوراسرافیل، زندگی را فرمان داده است.
سفره رنگین یلدا
هندوانه، انار، خرمالو، سیب، پرتقال، نارنگی، ازگیل، آجیل شیرین، لبو، شیرینی، شکلات و خلاصه همه چیز را باید برای شب یلدا تهیه کرد. شام هم میتواند فسنجان باشد یا ماهی یا هر چیز دیگری که با ذائقه اعضای خانواده همخوانی داشته باشد. یاد روزهایی که مردم ماهی یا سالی یک بار برنج میخوردند و خوردن بسیاری از غذاها به رویا میمانست، مردمانی که آنقدر توان مالی نداشتند که بتوانند هر چیزی را هرگاه که اراده کردند، بخورند. زندگیهایی که میتوانست رویاها را سالی یک بار با خوردن یک غذا به واقعیت تبدیل کرد. یلدا کاری ندارد که کدام میوه سردی است و با آغاز فصل زمستان همخوانی ندارد، بلکه به مردم حکم میکند که باید سفره یلدا رنگین باشد.
یلدا فرصتی برای قدردانی
یلدا روزی است که حسابگری در کار نیست و آرزوها برآورده میشود. کودکانی که بارها از پدر و مادر درخواستهایی برای سورچرانی شکم هایشان داشتند و برآورده نمیشد، شب یلدا چشم باز میکنند و به آرزوهایشان میرسند. شب یلدا روز قدردانی از خداوند است. بی شک بیشترین جمله " خدایا شکرت" در شب یلدا به درگاه خداوند گفته میشود. یلدا فرصتی برای آشتی است. باید قهر یا سردی رابطه بین زن با شوهر، پدر و مادر با فرزند، خواهر با بردار و حتی دوستان پایان پذیرد. خداوند نیز شاهد آشتی بندگان است. مردمی که در طول سال بخاطر نداشته هایشان بارها به درگاه خداوند گلایه کرده بودند، به خاطر تحولات شب یلدا، دست به آسمان میبرند و شکر میکنند تا با خلوص نیست به خدایشان بگویند اگر جمع خانوادگی شان شکل گرفته، نعمتهای فراوانی داریم، شادی جایگزین غم و سفرهای بی دریغ پهن شده، نعمتهای توست و این را میفهمیم.
پیش بینی با حافظ
یلدا عجب شبی است. گویا قرار است در این شب همه چیز رقم بخورد. از جمع گرم خانوادگی تا سفرهایی که خالی نیست. اما از یلدا انتظار پیش بینی هم داریم. میخواهیم بدانیم سال آینده چگونه است. کسب و کارمان خوب میشود، سیاست خارجی و برجام به نتیجه میرسد، گرانیها پایانی دارد، به عشقمان میرسیم، خانه یا ماشین میخریم و دهها سوال دیگر که ذهنمان را درگیر میکند. چه کسی به غیر از حافظ میتواند پاسخ بدهد؟ چشم را میبندیم و دیوان حافظ را باز میکنیم تا ببینیم نوید خوشی میدهد یا ناامیدی را پیش بینی میکند. مگر یلدا چیست که هر آنچه حافظ در بلندترین روز سال بگوید، همان میشود یا باور داریم که قرار است همان بشود. اصلا حافظ چطور در این شب میتواند برای هر انسانی یک مدل پیشگویی کند. اما یلدا این خاصیت را دارد. به همین خاطر در هر خانهای یک دیوان حافظ موجود است و آنهایی هم که سواد حافظ خوانی ندارند، برگههایی را خریده اند که شعر حافظ را همراه با تفسیر دارد و فقط تفسیرش را میخوانند.
یلدا شب عاشقی
خدایا، یلدا شب تحقق آروزهاست. روزی که غم نداریم یا اگر هم داریم، به حکم یلدا فراموش میکنیم. یلدا یعنی عاشقی بدون آنکه چشمداشتی مطرح باشد. همه سعی میکنند دیگری را خوشحال کنند و این محقق میشود. براستی کدام روزی را سراغ داریم که فرمان پایان غم و صلح و دوستی را صادر کند. رویکرد مناسبتها نشان میدهد که حکم جهانی دوستی در مناسبتها صادر میشود. حتی در جنگها نیز برای مناسبتها احترام قایل میشوند. گویا حکمی نانوشته صادر شده که احترام یلدا، نوروز و دیگر ایام باستانی را بدانیم، همانگونه که دیگر کشورها به مناسبت هایشان احترام میگذارند و بزرگ میشمارند. اگرچه یلدا با تمام دستاوردها و اعجازهایش به پایان رسید و بار دیگر توانمندی یلدا را دیدیم، اما از آنجا که مناسبتها تحول آفرینی میکند، بهتر است قدر آنها را بدانیم و مناسبتهای عاشقی را زنده نگه داریم.