امروزه هنوز شمار فراوانی از مردم دنیا را شیفتگان کتاب و کتابخوانی، مشتاقان فیلم و سینما و علاقهمندان آثار هنری تشکیل میدهند که برای دیدار از محل زندگی و زادگاه و آرامگاه و آثار و احوال نویسندگان و هنرمندان مورد علاقه شان و نیز پرسه زدن در فضاها و مکانهای فرهنگی و ادبی و هنری سر از پا نمیشناسند و برای این منظور حاضرند به هزاران کیلومتر دورتر از محل زندگی خود سفر کنند و پول و هزینه بپردازند.
میتوانیم قطب گردشگری ادبی باشیم
بر این اساس نیمی از گردشگران دنیا را گردشگران ادبی و فرهنگی تشکیل میدهند؛ اما با تاسف بسیار باید اذعان نمود که ایران از این فرصت مهم نیز، همچون بسیاری از فرصتها و موقعیتهای دیگر طرفی نبسته و در جذب گردشگر کاری از پیش نبرده است و به تعبیر زنده یاد مهدی اخوان ثالث: «تورش اندر دست و هیچش اندر تور» است. این در حالی است که کشور ما به دلیل برخورداری مردم آن از ذائقه ادبی، شعری و هنری فراوان، از دیرباز مهد پرورش شاعران و نویسندگان و هنرمندان بسیاری بوده و سراسر کشور میتواند به قطب گردشگری ادبی و فرهنگی دنیا تبدیل شود و از این رهگذر مزایا، فرصتها و موقعیتهای پرشمار تبلیغی، تجاری و اقتصادی ایجاد کند و برای شهروندان خود دنیایی از اشتغال، ثروت، آبادانی و رفاه پی بیفکند. هم اکنون گردشگری ادبی در ایران، تنها منحصر شده است به بازدید از مزار فردوسی، سعدی و حافظ و تازه از ظرفیتها و قابلیتهای گردشگری همین سه تَن شاعر بزرگ هم به طور کامل و کافی بهره برداری نمیشود.
طرحی برای سراسر کشور
به عنوان نمونه میتوان برای یک مقصد گردشگری مهم همچون روستای «پاژ»، زادگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی، ترکیبی از گردشگری ادبی و گردشگری خلاق را به کار برد و گردشگران زیادی را از اقصی نقاط دنیا به این روستا جذب نمود و همین الگو را در مورد صدها شخصیت فرهنگی، ادبی و هنری کشور از خیام و حافظ وسعدی و خواجوی کرمانی و بایزید بسطامی و... گرفته تا کمال الملک و قمرالملوک وزیری و نیما و شاملو و فروغ و سهراب سپهری و شهریار و. پیاده و اجرا کرد و به همه آنها تعمیم داد. با این حال مسولین و دست اندرکاران، همچنان دست روی دست گذاشته اند و نه خودشان در این ارتباط فعالیت چشمگیر و ملموسی دارند و نه به بخش خصوصی و نهادهای مدنی اجازه فعالیت در این حیطه را میدهند.
برابر بررسیهای به عمل آمده در راستای فعالسازی موضوع گردشگری در روستای «پاژ»، در حدود دو دهه قبل یک سازمان مردم نهاد به نام «بنیاد فردوسی» طرحی را تحت عنوان «بازسازی زادگاه و آرامگاه فردوسی» به نهادهای فرهنگی استان خراسان (وقت) ارائه کرده بود که طی آن قرار بود اقداماتی نظیر راهاندازی شهرک گردشگری شاهنامه، دهکده نمونه پاژ، کلینیک تخصصی، مجتمع آکادمیک ورزشی، کارگاههای صنایعدستی و هنرهای دستی، فرهنگسرای فردوسی شامل موزه، کتابخانه تخصصی، تالار سخنرانی و دانشگاه فرهنگ و تمدن ایرانی صورت بگیرد، اما علی رغم پیگیریهای فراوان بنیاد مزبور، طرح مورد نظر هنوز و تا این لحظه به جایی نرسیده و هیچ نهاد دولتی اجازه فعالیت در این خصوص را به آن بنیاد نداده است. به این ترتیب «طرح بازسازی زادگاه و آرامگاه فردوسی» در حالی در داخل بایگانی ادارات فرهنگی استان خراسان رضوی خاک میخورد که بخشهایی از خود روستای پاژ از جمله خانه تاریخی منسوب به فردوسی و قلعه معروف آن نیز به ویرانه و تلی از خاک تبدیل شده است. در این راستا خبرنگار «پول نیوز» ضمن تماس با روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی استان خراسان رضوی از سرانجام طرح مورد نظر «بنیاد فردوسی» و یا هر طرح دیگری پرسش به عمل آورد که در پاسخ به وی گفته شد در حال حاضر هیچگونه طرح عمرانی فعالی در این رابطه در دست اجرا نیست و تنها اخیرا طرحی با عنوان شاهنامه خوانی در زادگاه فردوسی در دست بررسی است که هنوز در مراحل اولیه قرار دارد و اگر تصویب شود در مرحله بعد باید برای آن اسپانسر مالی پیدا کرد و آن وقت در صورت وجود اسپانسر است که عملیاتی و اجرا خواهد شد.
نامی از ایران در میان نیست
به این ترتیب و همانطور که پیشتر ذکر گردید موضوع گردشگری ادبی و فرهنگی در سطح کشور تقریبا منتفی و تعطیل است و از این حیث شرایط غم انگیز و تاسف باری بر فضای این شاخه از گردشگری ایران حاکم است و در محافل گردشگری بین المللی نیز آثار مخرب خود را بر جای گذاشته است. در گزارشی که نشریه معتبر نشنال جئوگرافی در سال ٩٧ منتشر کرده از ده مقصد و شهر گردشگری ادبی و هنری و فرهنگی برتر دنیا نام برده شده که هیچ یک از شهرهای ایران در میان آنها دیده نمیشود.
به امید آیندهای پربار
با توجه به آنچه که گفته شد به جرات میتوان گفت که مقوله گردشگری و از جمله گردشگری ادبی و فرهنگی حتی در بین ده اولویت بالای تصمیم سازان کشور وجود ندارد وگرنه نبایستی امروز شاهد تصویری این همه غم انگیز و کم رونق از یک صنعت مهم، اشتغالزا، ارزآور و ثروت آفرین باشیم. در پایان باز هم چارهای نیست جز اینکه امیدوار باشیم مسؤلان در یک اقدام فرابخشی و به کمک سازمانهای مردم نهاد و افراد دلسوز، به یاری «وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» بشتابند و به وضعیت نابسامان گردشگری کشور پایان بدهند و روزگاری پر از رونق و اعتبار و درخشان برای این صنعت پویا و کلیدی که در آیندهای نه چندان دور به عنوان صنعت پیشتاز در دنیا شناخته خواهد شد رقم بزنند؛ آمین.
مسعود یوسفی، روزنامه نگار