پولنیوز - مشکلات اجتماعی گاهی خود را در آمار و اعداد و ارقام میزان بارش و خشکسالی، طلاق، اعتیاد، کودک آزاری، افزایش خشونت، پیش فروش نوزادان و … نشان میدهند. گاهی هم با وقوع یک حادثه عینی روان جامعه را جریحهدار میکند. اما مهمترین مشکلات اجتماعی ایران چیست؟
بررسی مهمترین مشکلات اجتماعی حال حاضر کشور پرداخته شده است:
نبود ثبات اجتماعی
جامعه ما جامعه با ثباتی نیست و تلاطمات زیادی را پشت سر گذاشته است؛ انقلاب، هشت سال جنگ و… ما تحولات عمده ملی در جامعه داشتیم که همچنان اثراتشان بر جامعه قابل مشاهده است. ضمن اینکه بعد از جنگ نظامی خودمان جامعه را در حالت جنگ سرد نگاه داشتیم. مخصوصا در حوزه اقتصاد. اقتصاد مبنای زندگی است. وقتی اقتصاد به مشکل بر میخورد خود به خود سایر زمینهها را تحت تاثیر قرار میدهد. یکی از دلایل اصلی عدم انسجام ملی مشکلات اقتصادی به خصوص در سالهای اخیر است. وقتی کشور تحریم میشود، کارخانهها، مزارع و.. میخوابند، تعداد بیکاران بالا میرود و بهداشت و درمان مردم دچار مشکل میشود.
مهدی سلیمی کارشناس ارشد جامعه شناسی در توضیح تاثیرات بر روابط اجتماعی افزود: در این شرایط جامعه دچار «اگوئیسم» میشود؛ نوعی گلیم خود را از آب بیرون کشیدن، خود پرستی و دیگران را ندیدن. در این شرایط افراد منافع خود را به هر چیزی ترجیح میدهند و سعی میکنند از امکاناتی که در دسترسشان است به هر نحوی به نفع خود استفاده کنند. الان چنین شرایطی بر جامعه ما حاکم است. اطمینان مردم به قیمت کالاها کم شده و در روابط اقتصادی با یکدیگر مشکل دارند. تزلزل و تلاطم فکری، انسانها را در تصمیم گیری بی ثبات میکند و آنها را دچار زندگی کوتاه مدت میکند. به این دلیل است که ما ایرانیان انسانهای کوتاه مدت شده ایم. در حالیکه در یک جامعه آرام میتوان برای یکسال آینده تصمیم گرفت. ریشه اینکه سرمایه اجتماعی در جامعه ما کم شده است به همین تلاطمات بر میگردد. این تلاطمات توجه شهروندان را به همنوع خود کمتر کرده است. طبیعی است وقتی امکانات محدود شود توجه انسان به خودش بیشتر میشود. روانشناسان تجربی در آزمایشی هم چنین مسائلی را بررسی کردهاند. مصادیق تجربی هم در جامعه به وفور یافت میشود. وقتی مردم دردسترسی به نیازهای روزمره زندگی دچار مشکل باشند و نا امنی فکری داشته باشند سرمایه اجتماعی کم میشود.
این کارشناس در پاسخ این پرسش در حالی که تجربه نشان داده است معمولا در شرایط جنگ انسجام اجتماعی بالاتر میرود. چرا در مشکلات و تحریم اقتصادی اینطور نمیشود؟ گفت: جنگ اقتصادی به عنوان یک از مظاهر جنگ سرد از جنگ نظامی مشکلات بیشتری دارد. جنگ نظامی در عین صدمات فجیعی که دارد همبستگی اجتماعی را بالا میبرد. در جنگ اقتصادی برعکس٫ انسجام اجتماعی از بین میرود، چون مردم تدریجا با عواملی رودررو میشوند که روند زندگی روزمره آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. جنگ اقتصادی طبل بی صدا است. در زمان جنگ هم با وجود فشارهای اقتصادی عدهای سوء استفاده میکنند و سرمایه به جیب میزنند. حتی، چون سهمیهبندی موجب میشود مردم به حداقلها دسترسی داشته باشند باز عدهای بازار سیاه تشکیل میدهند. اما چون رویارویی مستقیم و خونریزانه است رفتار مردم تغییر میکند.
وی در باره امکان فروپاشی یک کشور تحت فشارهای اقتصادی می گوید: امکان فروپاشی یک کشور تحت فشارهای اقتصادی بیش از جنگ نظامی است. مثلا عراق حتی پس از ۸ سال جنگ با ایران هنوز نیروهای منسجمی داشت و به کویت هم حمله کرد. حتی دو جنگ هم رژیم صدام را نابود نکرد، اما وقتی تحریم شد و نفت را در مقابل دارو داد، فروپاشید. برای کشور ما هم مخصوصا بعد از تحریمهای هستهای این شرایط دشوار به وجود آمده است. ما تجربه یک دفاع هشت ساله در دوران جنگ تحمیلی را داشتیم که علاوه بر جنگ نظامی با تحریم اقتصادی هم همراه بود. چرا در آن سالها مردم مقاومت کردند، اما در حال حاضر چنین روحیه جمعی احساس نمیشود؟ در هنگام شروع جنگ ما در یک جامعه انقلابی بودیم. انسجام حاصل از انقلاب جمعی در جامعه با پتانسیل بالایی همراه بود؛ که حتی با شروع جنگ تقویت شد. جنگ نظامی و کشنده مثل ویروسی میماند که وقتی وارد بدن میشود همه اندامها برای مقابله با آن بسیج میشود. اما جنگ اقتصادی نرم است و به تدریج صورت میگیرد. چون جنگ اقتصادی نا محسوس است مردم روح جمعی پیدا نمیکنند و هر کسی به فکر خودش میافتد.
نبود الگویی برای جامعه
به نظر میرسد یکی دیگر از مسائل اجتماعی کشور نبود الگویی برای هر گونه کنش اجتماعی است. در جامعه ما الگوهای ارزشی و هنجارهای مترتب بر الگوهای ارزشی دین بوده است. دین برای خودش مراجعی داشته است؛ مراجع حوزوی، روحانیون و دانشگاهیان. نابودی یا ضعف این مراجع توزیع کننده ارزشها یکی از اتفاقاتی است که دامن گیر جامعه امروز ما شده است. الگوی فکری جامعه نسبت به مراجع تاثیرگذار که در طی سدهها به وجود آمده بود سست شده است. علت این دین گریزی و مرجع گریزی جامعه به دو عامل مربوط میشود. اول حضور روحانیون در حکومت: وقتی ظلم، اجحاف یا هر موضعی در حکومت به وجود میآید خود به خود ارزش مرجعیت این طبقه سست میشود.
فساد سیستمی
فساد سیستمی در جامعه ما فقط مالی نیست. در تمامی روابط این فساد را میبینید. هر کجا روابط به جای ضوابط قرار بگیرد فساد به وجود میآید. بی اعتمادی اولین موردی است که به وجود میآید. بی اعتمادی مردم در عمومیت نسبت به حاکمان جامعه و همچنین در روابط با افراد دیگر.
یکی از دلایل مشکلات اجتماعی ما ضعف اخلاقی جامعه است؛ که آن هم ناشی از همان فساد سیستمی است. در جامعهای که ضعف اخلاقی- ارزشی و نظام گسیختگی هنجاری داریم دچار مشکلات خرد (مثل اختلافات زن و شوهر، فرد با محله و…) تا مشکلات کلان (مثل رابطه مردم با حکومت) میشویم. حکومت به عنوان نماینده جامعه وظیفه دارد حداقل نیازهای حیاتی، پایههای زیستی و زیست اجتماعی ما را فراهم کند. تهیه مسکن، تغذیه، بهداشت، درمان، آموزش، شغل و… از وظایف اولیه تمامی دولتهای امروزی است. اما در حال حاضر در کشور یک میلیون دستفروش داریم. عدم تامین نیازهای اولیه فساد را در طبقات پایین هم ترویج میکند.
منافع شخصی خودخواهانه و پولپرستی
پول همیشه یک ارزش بوده است، اما اینکه به مفهوم اجتماعی پول به یک ارزش تبدیل شده است به ناامنی فکری مردم در جامعه مربوط میشود. در ایران تجربه ذهنی ما از اقتصاد مخدوش است. همه ما نگران کاهش ارزش پول هستیم و در مورد خرید کالا دائما درگیری فکری داریم. مثلا با اینکه حقوق ما ثابت است، اما از دی ماه گذشته تا کنون ارزش در آمد ما در خوشبینانهترین حالت ۳۵ درصد کم شده است.
این اتفاق ده یا پنج سال پیش هم افتاده است. وقتی این اتفاقات بصورت متناوب تکرار میشود کم کم فکر افراد جامعه کوتاه مدت میشود. عدهای برای حداقل نیازهایشان برنامه ریزی میکنند وقتی آن هم به دست نمیآید دست به خلاف میزنند. نمیتوانیم با دیدن این تخلفات بگوییم این آسیب اجتماعی است. این مشکل ناشی از مشکلات کل نظام اجتماعی کلی است که این مشکلات خردتر را به وجود آورده است. مردم در جامعه نا امن به این مفهوم همواره دنبال درآمد جانبی هستند. این افتخار نیست که مثلا کارمند مسافر کشی هم بکند. این فرد دیگر انرژی انجام کار اصلی را ندارد و مشکلات این مساله در خانواده او بروز خواهد کرد.
برخورد اجتماعی ناهنجار
این جامعه شناس در پاسخ به این سوال که آیا زیر پا گذاشتن برخی از قوانین توسط مردم جزو مشکلات جامعه ایران است ؟ افزود: این مساله دو بعد دارد. در درجه اول فرهنگی است. ما از جامعه روستایی بدون اینکه قواعد صنعتی شدن را طی کرده باشیم یکباره به جامعه شهری تبدیل شده ایم. نظم از قواعد اصلی صنعتی شدن است. در محیط آکادمیک، علمی، آموزشی، کارخانه و… نظم و انضباط حرف اصلی را میزند. مثلا موتور سیکلت از پیاده رو رد میشود و بوق میزند که عابر پیاده کنار برود.
خودرو در پیاده رو پارک میکند و… همه اینها برمی گردد به روندی که جوامع غربی طی کرده اند و ما طی نکرده ایم. بعد دوم نبود نظارت اجتماعی قوی در کشور ماست. در جوامعه صنعتی نظام کنترل اجتماعی کارآمد وجود دارد. نظام کنترل اجتماعی در هر جامعهای اول از همه پلیس است؛ و برای اینکه قوی باشد باید مشروعیت داشته باشد. وقتی مشروعیت بخشهای مختلف حکومت از بین رفته باشد اولین جایی که برخورد مردم را به صورت صریحی با حکومت میبینیم مقابله با نیروهای مهار اجتماعی است.
پلیس وظیفه دارد هنجارهای قانونی را اجرا کند. فقط در صورتی این هنجارهای پلیس مورد قبول واقع میشود که خودش هنجارها را رعایت کند و خود سازمان باید پاکترین سازمان باشد. وقتی رشوه خواری و فساد در سیستم کنترل اجتماعی وارد شود مردم هم از زیر نظارت اجتماعی فرار میکنند. به میزانی که سازمانهای کنترل اجتماعی ناپاک شوند، جامعه به آنها بیاعتنایی خواهد کرد.