به گزارش خبرنگار پول نیوز، در حالی استعفای شاپور محمدی امروز پذیرفته شده که تا قبل از آن بیشتر اهالی رسانه و بازار سرمایه گمان می کردند که این یک بازی رسانه ایی است و مانند تمام این سال ها یک شایعه بیش نیست که باز بر سر زبان ها افتاده است.
اما اینبار خبر واقعی بود و شاپور محمدی پس از سال ها فعالیت و تلاش در بازار سرمایه بالاخره با تلاش برخی دوستان از ساختمان ملاصدرا خارج می شود. اما شاپور محمدی که هنوز زمان حکم مدیریتش به پایان نرسیده بود؛ چرا استعفا داد یا به قول عادل فردوسی پور استعفاء دادنش؟!
از نگاه بسیاری از کارشناسان مستقل بازار سرمایه، عملکرد این مدیر جوان اما؛ با تجربه در تمام این سال ها مثبت بوده است البته ضعف هایی وجود داشته اما؛ نقاط قوت وی به نقاط ضعفش می چربید. البته هستند افرادی که عملکرد محمدی را به باد انتقاد گرفته و اساسا هیچ قوتی در فعالیت های وی نمی بینند که از آن جمله می توان به افراد ناراضی از تغییرات در بازار پایه نام برد که در تمام روزهای اعتراضات خود یکی از خواسته های ایشان حذف محمدی از سازمان بورس بود.
اما جریان رفتن شاپور محمدی گویا اساسا نه به این اعتراضات ربطی دارد و نه به عملکرد وی! بلکه تنها یک نشان دادن قدرت از سوی وزیر اقتصاد است که در چند ماه اخیر بر سر موضوعات مختلف با شاپور محمدی به مشکل بر خورده و رییس سازمان بورس بارها با برخی از تصمیمات آقای وزیر صراحتا مخالفت کرده است.
متاسفانه وزیر اقتصاد مدیریت 2 مجموعه رقیب را در دست دارد که زیاد هم با یکدیگر خوب نیستند یعنی بازار سرمایه و نظام بانکی کشور و کیست که نداند سیستم بانکی ایران به هزار و یک دلیل از بورس خوشش نمی آید حال اینکه همگی در بورس حضور داشته و سهام خود را نیز عرضه می کنند اما؛ شیرینی نرخ تسهیلات بسیار مهمتر از مبالغ ریز و درشت مبادله شده در بورس است.
در سال های حضور شاپور محمدی و تیم مدیریتی وی در سازمان بورس، اطلاع رسانی و آگاه سازی در مورد فواید وارد کردن سرمایه مردمی به بازار سرمایه بسیار افزایش یافت و همین مهم باعث تغییر ذائقه مردم از سوی دریافت وام با بهره های بالای 40 درصد و حرکت به سوی سرمایه گذاری و معرفی شرکت ها به بورس شد.
کدام عقلی قبول می کند که سرمایه را به جای دریافت از بازاری بدون بهره از سیستمی دریافت کنید که ظاهرا 14 و 20 درصد بهره می گیرد اما؛ در حقیقت بالای 40 درصد نزول دریافت می کند. دقیقا مشکل از رشد و توسعه همین فکر یعنی دریافت سرمایه از بورس به جای بانک شروع می شود و شاید یکی از دلایل بروز اختلاف میان وزیر و رییس همین باشد.
به هر حال بانک ها در تمام جهان از جمله ایران نسبت به بازار سرمایه سمبه پر زورتری دارند و اساسا در ایران که بانک ها هیچ فعالیت مثبتی جز پرداخت تسهیلات گران قیمت و دریافت سود ( نزول) ندارند، هیچگاه رشد بازار سرمایه را بر نمی تابند و این است مشکل امروز بورس ایران!
اما از گوشه و کنار و از منابع موثق شنیده می شود که شاپور محمدی با فدا کردن بورس و سرمایه های مردم برای حفظ قیمت ارز مخالف بوده و این آخرین تیری بوده است که رییس با دست خود به سر خود شلیک می کند و وزیر نیز تاب نمی آورد و محمدی نیز استعفا می دهد...!
قیمت ارز در اوایل زمستان هنوز به مرز 15 هزار تومان نرسیده بود و کمتر کسی از عوام حتی تصور دلار 16 هزارتومانی را می کرد اما؛ در همان روزها، بورسی ها و فعالان اقتصادی می دانستند که به دلیل برخی سیاست ها، دلار 15 هزار تومان بر سر سفره ایرانیان خواهد آمد اما؛ نه در زمستان و فروردین بلکه در خرداد ماه، که متاسفانه یا خوشبختانه ویروس چینی تازه وارد این مهم را تسریع بخشید و ما دلار 16 هزار تومانی را نیز در اسفند 98 و فروردین 99 تجربه کردیم که البته هنوز با اتفاقات 2 سال پیش و دلار 18 هزار تومانی فاصله دارد!!!
بسیاری از مدیران کارگزاری های بانکی در گفتگوهای خود با پول نیوز از دلار 12 تا 13 هزار تومانی به عنوان اتفاقی مثبت برای بازار سرمایه می گفتند و از ارزیابی های خود در مورد دلار بالای 14 هزار تومانی در سال 99 خبر می دادند.
این نشان می دهد که بانک ها آماده این جهش قیمت ارز بوده و حتی برای آن برنامه داشتند و حال مگر می شود که یک مدیر در مقابل افزایش یا کاهش قیمت ارز به صورت دستوری و به فنا دادن بازار سرمایه سکوت کند؟ نمی شود؛ چون اگر می شد امروز شاپور محمدی ماهها قبل از پایان مسوولیت خود، با میز و دفتر ساختمان بورس و اوراق بهادار ایران خداحافظی نمی کرد.
بی شک وقتی وزیری، مدیری حرف گوش نکن را عوض می کند (استعفاء می دهد!)، به دنبال آوردن رئیسی بله قربان گو می گردد و باید دید آیا حسن قالیباف اصل همان مدیر بله قربان گوست و یا اساسا مشکل شاپور و فرهاد فراتر از این چیزها بوده که؛ ما از آن خبر نداریم...!
اما هر چه هست باید به این نکته توجه کرد که روند حرکت بازار سرمایه روندی مثبت و در جهت کاهش حضور دلال ها و نوسان فروشها بوده است و این روند اگر تغییر کند گویی 20 سال به عقب برگشته و اعتماد عمومی و اعتماد اقتصاد به بازار سرمایه خدشه دار می شود.
بنابراین آقای وزیر و آقای رییس (جدید)؛ کمی مراقبت و تدبیر لطفا!
یادداشت از محمد علی رفیعی