پولنیوز، فرانک آقاصفی - نمایشگاه کتاب که این روزها شور وشوق بسیاری را میان اهل قلم و
علاقهمندان کتاب به ارمغان آورده است، امسال برای اولین بار در شهر آفتاب
برگزار شد و البته این اولین نمایشگاهی است که در این مکان برگزار میشود.
بر آن شدیم تا روزی را انتخاب کرده و در این مجموعه نمایشگاهی تازهتاسیس
بگذرانیم. از آنجا که روزهای پایانی نمایشگاه و پایانی هفته شلوغتر از
روزهای دیگر و ازدحام جمعیت در آن روزها بیشتر است، بهمنظور آسایش بیشتر،
چهارشنبه را انتخاب کردیم و راهی نمایشگاه برگزارشده در شهر آفتاب شدیم.
1- مسیر
برای
رفتن به نمایشگاه کتاب، مترو را انتخاب کردیم. با متروی خط یک به سمت
نمایشگاه روانه شدیم؛ بدون آنکه بدانیم آخرین ایستگاه مشترک بین دوخط شهر
آفتاب و کهریزک، ایستگاه شاهد است و باید مترویی را انتخاب میکردیم که
مسیر پایانی آن شهر آفتاب باشد نه کهریزک. البته تنها ما از این موضوع غافل
نبودیم و افراد بسیاری در مترو به دنبال مسیر شهر آفتاب میگشتند چرا که
نام ایستگاه شهر آفتاب روی تابلوهای نصبشده در قطارها، «فرودگاه
بینالمللی امامخمینی» نمایش داده میشد.
2- مترو تا سالنهای نمایشگاه
راه
خود را با پرسوجو از یکی از فروشندگان مترو که ظاهرا این مسیر را بارها
رفته بود، پیدا کردیم. در ایستگاه شهرری قطار را ترک کردیم و منتظر قطار
بعدی به مسیر شهر آفتاب شدیم. در ایستگاه موردنظر پیاده و بعد از آن متوجه
شدیم که فاصله مترو تا غرفههای نمایشگاه زیاد است که خوشبختانه به منظور
طی این فاصله، مینیبوسهای برقی در نظر گرفته شده بود. هر چند صف
اتوبوسها طولانی بود اما تعداد بالا و سرعت زیاد آنها، باعث شد
طولانیبودن آن را حس نکرده و سریع به مقصد برسیم.
3- اطلاعات
برای
رفتن به قسمتهای مختلف ناچار بودیم از نقشههای کلی که جلوی در سالنها
نصب شده بود، کمک بگیریم. اما پیدا کردن غرفه خاص در سالنها کاری بس
دشوار بود و برای دستیابی به آنها باید به قسمت اطلاعات مراجعه میکردیم
که البته پیدا کردن اطلاعات در نمایشگاه از یافتن غرفه موردنظر بسیار
دشوارتر مینمود. از این رو از برخی ناشران چشمپوشی کردیم.
4- سالن کودکانچون
کودکی را با خود همراه داشتیم، تصمیم گرفتیم اول از غرفه کودکان بازدید
کنیم. هرچند کیفیت کتابهای کودک مانند سالهای دور نبود (جز کتب تعدادی از
ناشران معروف) اما آنچه نقطهضعف بزرگتری در این بخش به نظر میرسید و
بیش از هر چیز جلبتوجه میکرد، گرمای بیش از حد در این غرفهها بود. با
کمی دقت متوجه شدیم این گرما ناشی از ساختار غرفهها و مصالح به کاررفته و
تجهیزات به کارنرفته در آنهاست؛ سقفهای بلند گلخانهمانند و ظاهرا از جنس
طلق، نبود سیستم تهویه، یک کانال کولر بزرگ که بیش از چند متر را خنک
نمیکرد و... .
5- سالن انتشارات عمومیبا خرید
اندکی، به منظور فرار از گرما، عطای گسترش فرهنگ و آموزش کتابخوانی به
کودکان را به لقایش بخشیدیم و به سمت غرفه ناشران عمومی رفتیم. غرفه ناشران
عمومی بسیار خنکتر، شکیلتر و البته کاملتر به نظر میرسید. همزمان با
رسیدن به سالن اصلی و به اصطلاح تشریفاتی (VIP) نمایشگاه، باران شدیدی
آغاز شد و از این رو جمعیتی که در محوط بیرونی نمایشگاه بودند، به داخل
غرفهها آمدند. اما هنوز به نظر میرسید که در محوطه بیرونی به سر میبریم
چرا که از پنجرهها و شیشههای تعبیهشده در دیوارهای سالن اصلی نمایشگاه،
باران به داخل سالن میآمد؛ سالنی که ظاهرا زمان لازم برای آببندی آن
وجود نداشته و به مدد این ضیقوقت پوشش کف سالن، غرفههای نزدیک به
دیوارهای سالن و کتابهای موجود در این غرفهها و البته برخی از کتابهای
خریداریشده! نیز خیس شدند.
6- به سمت متروبعد از
اینکه از شدت باران کاسته شد، با سرعت از سالن اصلی خارج شدیم تا قبل از
شروع دوباره باران خود را به مترو برسانیم. سنگفرشهای ترازنشده بر کف
محوطه بیرونی، این شهر را پر از چاله کرده بود؛ چالههایی که به لطف باران
بهاری، به مخزن آب تبدیل شده بودند. به طرف اتوبوسهای مستقر در ایستگاه
رفتیم. اتوبوسهایی که پر از سرنشین در انتظار راننده به سر میبردند. بعد
از چند دقیقه معطلی با پیگیری از نیروی انتظامی متوجه شدیم رانندگان از
باران فرار کرده و خودروهای خود را در ایستگاه رها کردهاند. برخی از
رانندگان هم به دلیل احساس مسئولیت، پست خود را ترک نکرده بودند اما این
تعداد مینیبوس برای پاسخگویی به جمعیت فراری از باران کافی نبود. مردم
نگران از ناپدیدشدن رانندگان مسئولیتپذیر، اجازه رسیدن این مینیبوسها به
ایستگاه را نمیدادند و بلافاصله بعد از پیادهشدن مسافران تازهوارد،
وارد مینیبوسها میشدند تا بتوانند خود را به مترو برسانند. در مسیر
ماشینرو، یکی از رانندگان خودروی خود را رها و راه دیگران را سد کرده بود و
بازدیدکنندگان از نمایشگاه را به دردسر انداخته بود.
7- متروو
در پایان انبوه جمعیت در ایستگاه مترو به دلیل تعداد کم قطارها و فاصله
زیاد بین آنها (که به گفته انتظامات ایستگاه ناشی از دوشاخه بودن مسیر است
چرا که مقصد قطارها یکی درمیان ایستگاه کهریزک بود) مزید بر علت میشود تا
شاید بسیاری از افراد برای همیشه با این نمایشگاه خداحافظی کنند.
هر
آنچه امروز در این نمایشگاه مشاهده کردیم تنها یک موضوع را به ذهن متبادر
میسازد؛ عدم مدیریت صحیح. ساختوساز مهندسینشده و شاید کمتر مهندسیشده،
خط مینیبوسرانی بدون نظارت، اطلاعرسانی ضعیف در متروها، در نظر نگرفتن
آسایش مراجعهکنندگان و... هر یک به تنهایی نشان از کملطفی مدیران در
بخشهای مختلف دارد. شاید تحمل ترافیک در خیابانهای منتهی به مصلی یا
نمایشگاه بینالمللی تهران، بسیار سادهتر از مواجهشدن با این همه معضل در
یک روز باشد.