April 2024 29 / دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
کد خبر: ۴۰۴۲۲۳
۱۲ آبان ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰
0
دکتر زهرا نظری مهر / حقوقدان

معرفت در معرض فراموشی

"معرفت در گرانیست به هر کس ندهند" از صبح که از خواب بیدار شده بودم، این مصرع دائم فکرم را به خود مشغول کرده بود. کلمات آن در حافظه‌ام رژه می‌رفتند و دائم تکرار می‌شد. دلیل این تکرار را نمی‌دانستم، اما مطمئن بودم که به یاد آوردن این مصرع بی دلیل نیست، اما مصرع دوم را به یاد نمی‌آوردم.

تفاوت وحشتناک زندگی

بدون آنکه دلیل تکرار چنین شعر پر معنایی را بدانم، از خانه بیرون زدم. مطابق معمول به ترافیک رسیدم. بین دو ماشین یک جای خالی بود که بین این دو ماشین قرار گرفتم. بی‌اختیار سرم را به چپ و راست برگرداندم و یک باره احساس کردم در میان دوگانگی قرار گرفته‌ام. در سمت چپ یک وانت پیکان سفید رنگ که به دلیل عمر زیاد، دچار فرسودگی شده بود و در سمت راست یک سواری بی‌ام‌و مشکی خودنمایی می‌کرد. بی اختیار از نظرم می‌گذرد که تفاوت قیمت این دو ماشین می‌تواند نه یک زندگی، بلکه چند زندگی را سر و سامان بدهد.

عقده‌های دیرینه

داخل ماشین بی‌ام‌و مشکی رنگ، زن و مردی نشسته‌اند که فریادشان به آسمان بلند است، با وجود آن که شیشه‌های ماشین بالاست، صدای جر و بحث زن و مرد که با الفاظ نامناسبی صورت می‌گیرد، از داخل اتاق بیرون می‌زند. آنچه از این جر و بحث احساس می‌کنم، نه یک مشاجره معمولی، بلکه عقده‌ها و کینه‌هایی دیرینه است که بار دیگر سر باز کرده است. زن و مرد بدون آنکه متوجه باشند، صدایشان تا چه اندازه از حریم شخصی‌شان عبور کرده، به جر و بحث ادامه می‌دادند.

صفا در سادگی

سرم را به طرف وانت سفید رنگی برمی گردانم که در آستانه فروپاشی است. زن و مرد داخل وانت می‌گفتند و می‌خندیدند. زن در حالی که پنیر، گوجه فرنگی و خیار را لای یک تکه نان می‌گذاشت، برای شریک زندگی خود لقمه صبحانه می‌گرفت تا به او قدرت ادامه زندگی بدهد. محو تماشای عشق، صفا و صمیمیت آن دو بودم. آرزو می‌کردم ترافیک بیشتر طول بکشد تا در عشق آنان شریک باشم و از صمیمیت آنان لذت ببرم.

پول خوشبختی نمی‌آورد

در حالی که محو تماشای شرایط رویایی زن و مرد داخل وانت بودم، گوشم را متوجه فریاد‌های داخل بی‌ام‌و می‌کردم که همچنان ادامه داشت. یکباره وحشت ویرانگری سراپای وجودم را فرا گرفت و این جمله کلیشه‌ای بار دیگر در ذهنم تداعی شد که "پول خوشبختی نمی‌آورد". شاید پول گزینه‌ای برای رسیدن به خوشبختی باشد، اما دلیلی برای خوشبخت شدن نیست.

معرفت شرط رسیدن به ایده آل

بار دیگر آن شعر از ذهنم عبور کرد و تازه متوجه شدم که چرا از صبح ذهنم را درگیر کرده بود. متوجه شدم که دو نفر باید نسبت به هم معرفت داشته باشند تا بتوانند به ایده آل‌ها برسند. الماس، طلا، نقره، برنز و آهن هر کدام یک ارزش دارند، همانگونه که انسان‌ها ارزش‌های متفاوتی دارند. مهم این است که هر جواهر یا فلزی در دست چه کسی است. انسان‌ها نیز همینطور هستند. یک نفر ارزش و جایگاه الماس را دارد و دیگری آهن است. به عبارت بهتر اگر الماس را داخل وانتی در حال فروپاشی قراردهی، الماس است و اگر آهن را پشت بی ام و بنشانی، آهن است.

 

بیشتر بخوانید:

صادرات چرا و چگونه



عشق نوعی معرفت

معرفت می‌تواند تعاریف گسترده‌ای داشته باشد. عشق نیز نوعی معرفت است، اما نکته مهم در یک رابطه دو طرفه، درک متقابل است. وقتی یک نفر عاشق می‌شود، اما او نمی‌فهمد، درک نمی‌کند، شعورش نمی‌رسد و بدتر از همه اینکه نمی‌خواهد بفهمد یا خودش را به نفهمی می‌زند، یعنی معرفت ندارد. وقتی یک نفر با تمام وجود از خودش مایه می‌گذرد، اما طرف مقابل شعورش را ندارد و درک نمی‌کند، یعنی معرفت ندارد. انسان با عشق ازلی به خداوند خلق شد و در قالب آدم و حوا به کمال رسید. خداوند انسان را زوج آفرید تا عشقی که در روز ازل مختص خود کرده بود، بین آدم و حوا متولد و برای همیشه ماندگار شود. قرار بر این بود تا روزی که جهان وجود دارد، عشق بین زوج‌ها رد و بدل شود تا مبادا عشق ازلی فراموش شود و انسان، ماهیت خود را فراموش کند.

جهان دفتر آموزش

هنوز ادامه مسیر می‌دهم و ذهنم مشغول دو زوجی بود که با اختلاف سنگین مالی و عاطفی، در دو طرفم دیده بودم که یکباره موتور سواری در کنار خیابان توجهم را جلب کرد. زنی از پشت شوهرش را در آغوش گرفته بود و در چهره هر دو آن‌ها می‌توانستی عشقی پاک و شوری بی‌پایان را تصور کنی. به یکباره گمان کردم که هر اتفاقی در هر گوشه از جهان رخ می‌دهد، می‌تواند برگی از دفتر آموزش باشد. کافیست چشم‌ها را بشوییم، نوع دیگری نگاه کنیم و از هر اتفاقی که رخ می‌دهد، درس بگیریم.

فرصت سازی

باید برای هم زمان بگذاریم. نباید منتظر فرا رسیدن فرصت باشیم، بلکه باید فرصت را خودمان خلق کنیم. باید از هر بهانه‌ای نهایت استفاده را ببریم. مناسبت‌ها بهانه خوبی است تا با گفتن یک تبریک ساده، فرصت خلق کنیم. باید نقطه امن و آرامش هم باشیم. لازم نیست غمگین باشی تا شانه‌ای برای گریه کردن به سراغت بیاید. اینکه انتظار داشته باشی طرف مقابل در غم و اندوه فرو رود و آنگاه به سراغش بروی، شرایطی نامناسب و آرزویی خطرناک است. چرا گمان می‌کنیم در هنگام شادی نمی‌شود به سراغ همدیگر رفت؟ چرا همواره می‌خواهیم غم‌هایمان را با هم تقسیم کنیم و نمی‌خواهیم در شادی‌ها شریک هم باشیم؟

خطر سقوط

پس از این همه چالش‌های فکری، یکباره مصرع دوم به یادم می‌آید. "پر طاووس چه زیباست به کرکس ندهند". براستی تمام دارایی‌های جهان و عالی‌ترین مقام‌ها بدون معرفت هیچ معنایی ندارد. متوجه می‌شوم که انسان بدون داشتن معنویت، عشق، شعور و درک، به پایین‌ترین درجه حیوانیت سقوط می‌کند.

 

دکتر زهرا نظری مهر / حقوقدان

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
گزارش مجامع بیشتر
تولید 300 هزارتن کاتد به رغم کاهش بیش از 16 هزار تنی مصرف قراضه مس در سال 1401

تولید 300 هزارتن کاتد به رغم کاهش بیش از 16 هزار تنی مصرف قراضه مس در سال 1401

مدیرعامل مس در مجمع عمومی عادی این شرکت که با حضور اکثریت سهامداران در تالار وزارت کشور برگزار شد از کسب رتبه پنجم ذخایر جهانی مس تنها با اکتشاف 7 درصدمساحت کشور خبر دادو گفت: با توسعه اکتشافات رسیدن به رتبه دوم و سوم جهانی نیز برای ایران متصور است.
پربازدید
پرطرفدارترین
برای دریافت خبرنامه پول نیوز ایمیل خود را وارد نمایید: