درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند / جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد / علی الخصوص که پیرایهای بر او بستند
کسان که در رمضان چنگ میشکستندی / نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند
بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط / ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند
دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را / که مدتی ببریدند و بازپیوستند
به در نمیرود از خانگه یکی هشیار / که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند
یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست / که سروهای چمن پیش قامتش پستند
اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست / خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند
مثال راکب دریاست حال کشته عشق / به ترک بار بگفتند و خویشتن رستند
به سرو گفت کسی میوهای نمیآری / جواب داد که آزادگان تهی دستند
بار دیگر شور و شوق عجیبی در جامعه موج میزند. قرار است همه چیز متحول شود و این بار حاکم طبیعت است. طبیعت بار دیگر در شیپور بیدار باش دمیده تا خفتگان از خواب بیدار شوند. سرمای زمستان در قدوم بهار قربانی میشود و درختان باید از خواب زمستانی بیدار شوند و جامه سبز بپوشند، حکمی که حقیقت صور اسرافیل را در روز قیامت تداعی میکند. همچون روال سالهای گذشته، اندوهی در کار نیست و طبیعت حکم به شادی میدهد.
همه جا شلوغ است. در هر گوشهای گذر میکنی، بساط نوروز پهن است، نوروزی که حکم به تحول میدهد. ماهی قرمز، سمنو، انواع گل و گیاه، آجیل، شیرینی و شکلات، پوشاک فصل بهار، میوه و... در هر گوشه کناری به چشم میخورد و مردم بی محابا میخرند. حتی خسیسترین افراد هم دست به جیب شده اند. خرید محدودیتی ندارد. این بار فرمانده نوروز است و دستور میدهد که برای آمدن بهار باید همگان به صحنه بیایند.
"یا مقلب القلوب و الابصار، یا محول الحول و الاحوال، یا مدبر الیل و النهار، حول حالنا الی احسن الحال". حتی دعای تحویل سال هم بر تحول حکم میدهد و این سوال را مطرح میکند که چقدر باید متحول شویم؟ برای استقبال از بهار، خانه تکانی کردیم، به هر گوشه خانه که امکان میرفت، سر زدیم و غبارها را زدودیم، زشتیها را از بین بردیم و پاکی را جایگزین کردیم. اما سوال اینجاست که تا چه اندازه به متحول شدن اعتقاد داریم؟ آیا سری به دلهایمان زدیم و آنجا را نیز خانه تکانی کردیم. آیا در گوشه کنار دلمان بدنبال کینه و کدورت گشتیم و زنگار آن را از آیینه دلهایمان زدودیم. آیا فقط به ظواهر زندگی توجه داشتیم و از باطن غافل شدیم. آیا در حالی که خانه هایمان را از هر زشتی و پلشتی پاک کردیم، بنا داریم با دلهای سیاه و پرکینه به استقبال سال نو برویم؟
بیشتر بخوانید:
قرار است در هر خانهای سفره هفت سین پهن شود، اما سفره هفت سین قلبهایمان را چگونه خواهیم چید و با کدام حرف الفبا آزین خواهیم کرد. آیا در هفت سین قلبمان کینه، کدورت، خشم، نفرت، انتقام، دشمنی و لجاجت را چیده ایم یا بنای گذشت، عشق، مهربانی، ادب، انسانیت، زیبایی و همراهی را پایه گذاری کرده ایم. براستی با کدام کلمات قلبی به استقبال رفتن زمستان و آمدن بهار میرویم.
عادت کرده ایم که هنگام تحویل سال نو، در خانه هایمان، سر سفره هفت سین و کنار عزیزانمان بنشینیم. لباس نو بپوشیم و قران بدست بگیریم و منتظر شلیک توپ آغاز سال نو باشیم. سالهاست عادت کرده ایم به محض تحویل سال به سراغ عزیزانمان میرویم، در آغوششان میگیریم، میبوسیمشان، شیرینی در دهانشان میگذاریم و آرزوی ثانیههای خوش برای سال جدید میکنیم. بخاطر نداریم در روز عید با عزیزانمان قهر باشیم. زیرا قرار بر شادی و خوشگذرانی است.
"با دلِ خونین لبِ خندان بیاور همچو جام / نی گَرَت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش". برای ابراز علاقه و عشق لازم نیست خیلی سختی بکشیم. لازم نیست دنبال هدایای نفیس باشیم و پول کلانی بابت یک هدیه بدهیم. قرار نیست دل را بخریم، بدانیم که باید دل را بدست بیاوریم. میتوان دنبال قطعه شعری دلنشین گشت و در شرایطی شاعرانه و عاشقانه خطاب به عزیزان بر زبان آورد و حتی در گوششان زمزمه کرد یا میتوان با صداقت و قاطعیت جمله جامع، کامل و قاطع "دوستت دارم" را بر زبان آورد. بدانیم و باور کنیم که بهترین هدیه، نوازش کلامی است، به شرط آنکه از دل برآید تا بر دل نشیند.
بخاطر نداشتنها غصه نخوریم و این غصه را به عزیزانمان منتقل نکنیم. از عزیزانمان همان چیزی را بخواهیم که دارند نه آن چیزی که ندارند و برای بدست آوردن آنها، باید آرامش و آسایش را هزینه کنند. با داشته هایمان ایده آل باشیم. باوفا، مهربان، دلنشین و همراه باشیم تا به خودمان احترام بگذاریم. باور کنیم که هرچقدر خواسته هایمان دست نیافتنی تر باشد و برای بدست آوردن آنها اصرار کنیم، با شخصیت و حیثیت خودمان بازی کرده و شان خودمان را پایین آورده ایم.
مناعت طبع داشته باشیم و در حد توان بخشش کنیم. اگر در سرچهارراه مردی برای بدست آوردن روزی، برای پاک کردن شیشه خودرومان دست بکار میشود، اجازه دهیم شیشه خودرومان را پاک کند حتی اگر تازه از کارواش بیرون آمده ایم و با پرداخت مبلغی که در توانمان است، در پرکردن گوشهای از سفره خالی اش، شراکت کنیم. با دستفروشان مهربان باشیم و از آنها خرید کنیم. مردان، زنان و کودکانی که در کف خیابان لباس قرمز بر تن و صورتشان را سیاه کرده اند و دایره بدست، شعر زیبای "حاجی فیروزه، سالی یه روزه" را میخوانند با چشم دل ببینیم. خواندن و رقصیدشان را نظاره کنیم و بابت شاد کردن دلهایمان، از آنها قدردانی کنیم. بهتر است قدری شیشههای ماشین مان را پایین بیاوریم و باور کنیم که نگاه کردن از پشت شیشه، دلهایمان را میخراشد.
کاری کنیم نوروز برای همه بماند و سهم خودمان را در این ماندگاری ادا کنیم. اما فراموش نکنیم که هر کس جایگاهی دارد. آمار طلاق وحشتناک است و البته طلاق عاطفی وحشتناکتر است. کودکان کار، زنان سرپرست خانوار، مردان معتاد، خودکشی و بسیاری بحرانهای دیگر، ریشه در طلاق دارد. بنابر این نگاه ویژهای به شریک زندگی مان داشته باشیم. باید نوروز برای شریک زندگی مان متفاوت باشد. اگر یک سال از همزیستی با شریک زندگی مان گذشته، یعنی یک سال بیشتر با خصوصیتهای اخلاقی، خواسته ها، نیازها، باورها، رفتارها و... شریک زندگی مان آشنا شده ایم. بنابر این باید این شناختها به نزدیکی بیشتر منجر شود، به شرط آنکه بخواهیم. با شریک زندگی مان بی پرده باشیم. بدور از قید و بند سخن بگوییم، شوخی کنیم یا هر ترفندی را بکار بگیریم که مانعی بین این پیوند الهی باقی نماند.