فروپاشی شوروی در شرایطی رخ داد که حزب کمونیست امکان شکلگیری نهادهای مدنی را در سراسر قلمرو خویش از بین برده بود. به همین جهت در اوکراین و سایر جمهوریهای تازه استقلال یافته شرایط مناسبی برای شکلگیری نظامهای دموکراتیک مهیا نبود و این امر به نخبگانی واگذار گردید که خود بر آمده از نظام پیشین بودند (کولایی، ۱۳۸۴: ۵۸). با این وجود به مرور زمان فضای نسبی برای جامعه مدنی و نیروهای اپوزیسیون باز شد. اما برگزاری انتخابات نشان داد که قدرت حاکم انعطاف لازم برای پیروزی نیروهای رقیب را ندارد لذا تقلب گسترده در انتخابات رخ داد (Kuzio, ۲۰۰۸: ۹۹). نخستین رئیس جمهور اوکراین لئونید کراوچوک ۹۴-۱۹۹۱ بود. سپس از ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴ لئونید کوچما رئیس جمهور شد. اوکراین در این دوران به جزیره ثبات در میان جمهوریهای آشوب زده پساشوروی معروف بود. اما از سال ۲۰۰۴ اختلافات بر سر رئیس جمهور آینده بالا گرفت و بذر بحران در اوکراین پاشیده شد. در فاصله سالهای ۲۰۱۰-۲۰۰۵ ویکتور یوشچنکو رئیس جمهور بود. از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ ویکتور یانوکویچ رئیس جمهور شد. ریشههای بحران سال ۲۰۱۴ در اوکراین را باید در انقلاب نارنجی ۲۰۰۴ و انقلاب آبی ۲۰۱۰ جستجو کرد.
۱- انقلاب نارنجی ۲۰۰۴
بستر انقلاب نارنجی با به قدرت رسیدن لئونید کوچما در سال ۱۹۹۴ فراهم شد. وی یوشچنکو را در رﺃس سیاستهای آزادسازی اقتصادی قرار داد. کوچما در دور دوم ریاست جمهوریش (۱۹۹۹) با فشار صندوق بینالمللی پول و نمایندگان پارلمان، یوشچنکو را به پست نخست وزیری منصوب کرد (Almond, ۲۰۰۴: ۵). با استیضاح یوشچنکو در سال ۲۰۰۱ وی تبدیل به رهبر اپوزیسیون دولت کوچما شد. در سال ۲۰۰۴ یوشچنکو شخصاً برای پست ریاست جمهوری کاندید شد. پیروز انتخابات ریاست جمهوری اوکراین در این دوره پس از برگزاری سه مرحله رأیگیری مشخص شد. در دور اول بیشترین آرا بعد از یانوکویچ و یوشچنکو متعلق به الکساندر موروز (۵.۸۲%) و پترو سیموننکو (۴.۹۷%) بود. در این دور هیچ کدام از نامزدها اکثریت مطلق آرا را کسب نکردند. یانوکویچ با (۳۹.۲۶%) و یوشچنکو با (۳۹.۹%) آرا به دور دوم انتخابات راه یافتند. در این دور که در نوامبر ۲۰۰۴ برگزار شد یانوکویچ (۴۹.۴۶%) آرا و یوشچنکو (۴۶.۶۱%) آرا را به خود اختصاص دادند (Electoral Geography, ۲۰۰۴)؛ بنابراین یانوکویچ پیروز انتخابات شد. اما در فاصله ماه نوامبر و دسامبر ۲۰۰۴ تحولاتی در اوکراین رخ داد که منجر به انقلاب نارنجی و برگزاری مجدد انتخابات شد.
با اعلام نتایج اولیة انتخابات ویکتور یوشچنکو صحت انتخابات را مورد تردید قرار داد و اتحادیة اروپا ضمن حمایت از دیدگاههای وی مصرانه خواستار بازبینی نتیجه انتخابات شد. واشنگتن نیز تهدید کرد که به علت تقلب در انتخابات در روابط خود با کیف تجدیدنظر خواهد نمود و در صورت عدم تجدید نظر در انتخابات علاوه بر قطع کمکهای خود داراییهای این کشور را توقیف خواهد نمود. دیپلماتهای اوکراینی در برخی پایتختهای اروپایی از پذیرفتن یانوکوویچ به عنوان رئیس جمهور خودداری کرده و یوشچنکو را رئیس جمهور خود اعلام نمودند. کشورهای فرانسه، استرالیا، هلند و انگلستان نیز به صف مخالفان نتایج اعلام شده از سوی کمیسیون مرکزی انتخابات پیوستند (حافظی، ۱۳۸۴: ۱۰۴-۱۰۸). از سوی دیگر پوتین اعلام کرد که فقط مردم اوکراین میتوانند در این مورد تصمیمگیری کنند. با این وجود جمعیت دویست هزار نفری از معترضین به نتایج انتخابات با پرچم، شال و کلاههای نارنجی در خیایانهای کیاف به تظاهرات پرداختند. علیرغم شرایط نامناسب جوی یوشچنکو از هواداران خود خواست تا لغو انتخابات در خیابانها باقی بمانند.
با اصرار کمیسیون مرکزی انتخابات بر پیروزی یانوکوویچ و اوجگیری اعتراضات مردمی، تظاهرکنندگان از ورود یانوکوویچ به کاخ نخست وزیری ممانعت نمودند. در همین حال پارلمان اوکراین نشستی اضطراری برگزار کرد. با ادامه بحران و تشدید فضای ناآرامی و اوجگیری مخالفتهای بینالمللی در خصوص نتایج انتخابات در اوکراین، نخست وزیر این کشور و نامزد مخالفان موافقت خود را با تشکیل گروه کاری برای حل بحران اوکراین و پرهیز از درگیری اعلام نمودند. این در حالی بود که روز بعد رئیس پارلمان اوکراین، ولادیمیر لیتوین پیشنهاد ابطال نتایج انتخابات را داد. با این پیشنهاد پارلمان اوکراین ابطال نتایج دور دوم انتخابات را تصویب کرد. در مناطق غربی اوکراین نیز روس تبارها به مخالفت با حوادث کیف پرداختند. جمعی از طرفداران ویکتور یانوکوویچ نیز روانه خیابانهای کیف شدند (دیانینژاد، ۱۳۹۳: ۱۱۷). بدین ترتیب اوکراین تا آستانه جنگ داخلی پیش رفت با برگزاری مجدد انتخابات در ماه دسامبر ۲۰۰۴ یوشچنکو (۵۱.۹۹%) و یانوکویچ (۴۴.۲%) آرا را به خود اختصاص دادند (Electoral Geography, ۲۰۰۴). یوشچنکو پس از پیروزی در انتخابات خانم یولیا تیموشنکو (از حامیان وی در مبارزات انتخاباتی) را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد. اما نتایج انتخابات پارلمانی در سال ۲۰۰۶ حاکی از کاهش محبوبیت رئیس جمهور بود که ناشی از اختلافات وی با متحدان قدیمی خود و ناکامی در بهبود اوضاع اقتصادی بود. با موفقیت طرفداران یانوکویچ در انتخابات پارلمانی ۲۰۰۶ یوشچنکو مجبور شد او را به عنوان نخست وزیر به پارلمان معرفی کند (Harasymiw, ۲۰۰۷: ۱۷). به هرحال از زمان پیروزی انقلاب نارنجی تا برگزاری انتخابات پارلمانی اصلاحات در اوکراین به کندی پیش میرفت و اقتصاد این کشور دچار رکود شده بود. نخبگان سیاسی نیز درگیر جنگ قدرت بودند. از این رو تنها دستاورد انقلاب رنگی تغییر جهت سیاست خارجی این کشور از روسیه به سمت غرب بود. در این دوره نه تنها وضعیت معیشتی مردم بهبودی نیافت بلکه در مقایسه با دوره قبل فضای سیاسی دمکراتیک نشد (بهمن، ۱۳۸۸: ۱۰-۹). با توجه به این شرایط در پنجمین انتخابات ریاست جمهوری تحولات به گونهای دیگر رقم خورد.
۲- انقلاب آبی ۲۰۱۰- ۲۰۰۶
در سال ۲۰۰۴ و در میان معترضان نارنجی پوش، طرفدران یانوکوویچ رنگ آبی بر تن داشتند. اما در مقابل معترضان که از یک گارد حفاظتی نیز برخوردار بودند کاری از پیش نبردند (ملکوتیان، ۱۳۸۶: ۲۴۷). اما انقلاب آبی در زمانی آغاز شد که هزاران اوکراینی ناراضی از ضعف رهبران نارنجی در میدان مرکزی کیاف بزرگترین تظاهرات را به نمایش گذاشتند و باعث بازگشت روسیه به حیات خلوت خود شدند. همه آنهایی که پرچمهای آبی و سفید در برابر پرچمهای رنگ باخته نارنجی به اهتزاز در آوردند، به زبان روسی تکلم میکردند و در پیشاپیش صف آنان یانوکوویچ حرکت میکرد (ابوالحسن شیرازی، ۱۳۸۶: ۶۶). ناتوانی رهبران انقلاب نارنجی در تحقق و عدههایشان از جمله بهبود وضعیت معیشتی مردم و اختلافات درون ائتلافی میان آنان باعث شکست در انتخاباتِ پارلمانی سال ۲۰۰۶ گردید (Weir, ۲۰۰۵: ۹). سه سال پس از انقلاب نارنجی طرفدران یانوکوویچ این بار با شال و کلاههای آبی پای صندوقهای رأی حاضر شدند. نتایج انتخابات ائتلاف یوشچنکو- تیموشنکو (رهبران انقلاب نارنجی) را به کلی در هم شکست. از سوی دیگر با کوک کردن سازِ پیوستن به نهادهای غربی به ویژه ناتو توسط غرب گرایان اوکراین، رهبران کرملین از سلاح برنده گاز پروم بر علیه آنان استفاده کردند. پوتین با بستن شیرهای صادرات گاز به اوکراین در اول ژانویه ۲۰۰۶ باعث فشار بیشتر بر یوشچنکو در آستانه انتخابات پارلمانی شد (Aslund, ۲۰۰۶: ۲۴-۳۲). یوشچنکو این عمل را اقدام بر علیه استقلال اوکراین میدانست. علیرغم شکست سیاسی جناح نارنجیها هیچ کدام از احزاب موفق به کسب اکثریت کرسیهای مجلس نشدند؛ لذا یوشچنکو مجبور شد به نخست وزیری یانوکوویچ تن دهد. تشکیل دولت ائتلافی باعث افزایش تنشها و اختلافات شد. تداوم تنشها و ترس یوشچنکو از قبضه قدرت توسط نخست وزیر باعث شد که وی دستور انتخابات پیش از موعد پارلمان را صادر کند. این وقایع باعث شد که طرفداران آبی پوش یانوکوویچ به سبک انقلاب نارنجی به خیابانها بریزند و بار دیگر شرایط امنیتی بر اوکراین حاکم شود (خاکینهاد، ۱۳۸۶: ۹).
نزاع دامنهدار نارنجیها به رهبری یوشچنکو (حزب اوکراین ما) و آبیها به رهبری یانوکویچ (حزب مناطق) به انتخابات پارلمانی ۲۰۰۷- ۲۰۰۶ محدود نشد. بلکه روند دگردیسی انقلاب نارنجی با پیروزی یانوکوویچ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۰ کامل شد. در پنجمین انتخابات ریاست جمهوری اوکراین ۱۸ نامزد حضور داشتند؛ که برجستهترین آنها یوشچنکو غربگرا، یانوکویچ روسگرا و تیموشنکو میانهرو بودند. در دور اول انتخابات یانوکویچ ۳/۳۵ درصد آرا، تیموشنکو (۲۵%) آرا، سرگئی تیگیپکو (۱/۱۳%) آرا، آرسنی یاتسنیوک (۷%) آرا و یوشچنکو (۵/۵%) آرا را کسب کردند؛ بنابراین یانوکوویچ و تیموشنکو به دور دورم انتخابات راه یافتند که به ترتیب (۹۵/۴۸%) و (۴۷/۴۵%) آرا به خود اختصاص دادند و یانوکوویچ رئیس جمهور شد (Electoral Geography, ۲۰۱۰). انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۰ اوکراین را میتوان رفراندومی بین انقلاب نارنجی و آبی محسوب کرد که نتیجه آن پیروزی آبیها بود، علت اصلی شکست انقلاب نارنجی شکاف در بین نخبگان انقلاب بود که سرمنشأ آن انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۶ بود.
۳- بحران ۲۰۱۴ اوکراین
در چهارچوب توافقنامه ۲۵ فوریهی ۲۰۱۳ بروکسل، رئیس جمهور اوکراین با مسئولین اتحادیهی اروپا به توافق رسید که درجهت امضای نهایی قرارداد تشکیل منطقه آزاد تجاری بین اتحادیه اروپا و اوکراین (که مذاکرات در خصوص آن از ۱۹۹۹ آغاز شده بود) تا نوامبر ۲۰۱۳ به یک مجموعه از اصلاحات در دستگاه قضایی و سیستم انتخاباتی اوکراین دست بزند. اما در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۳، یانوکوویچ در لیتوانی اعلام کرد که موافقتنامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا را امضا نمیکند (Moroney, ۲۰۰۲: ۱)؛ لذا جرقه بحران ۲۰۱۴ اوکراین زمانی زده شد که ویکتور یانوکویچ، رئیس جمهوری این کشور تحت فشار روسیه از امضای توافقنامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا خودداری کرد. مخالفان رئیس جمهور در اعتراض به این اقدام وی به خیابانها آمدند. نهایتاً با گسترش اعتراضات خیابانی و کشته شدن پنج نفر، یانوکوویچ با رأی پارلمان از سمت ریاست جمهوری عزل شد و به روسیه گریخت. الکساندر تورچینف نیز به عنوان رئیس جمهور موقت برگزیده شد. پس از این حوادث نیروهای روسیه شبه جزیره کریمه را با بهانۀ حمایت از روس تبارهای این منطقه اشغال کردند. سپس با برگزاری رفراندوم در ۱۶ مارس ۲۰۱۴ شبه جزیره کریمه به طور رسمی بخشی از خاک روسیه شد (Alpher, ۲۰۱۴: ۴). وقایع شبه جزیرة کریمه، مهمترین عامل تقابل روسیه و غرب در ماجرای اوکراین را فراهم کرد. درگیریها در کریمه از ۲۳ فوریه و با تظاهرات طرفداران روسیه آغاز شد. از ۲۶ فوریه، نیروهای روسگرا به سرعت اقدام به تصرف مواضع راهبردی و زیرساختهای کریمه کردند. برخی از رسانهها مدعی بودند که در میان شورشیان، نیروهایی با سلاحها و یونیفورمهای روسی (البته بدون نشان رسمی) حضور داشتهاند. به هر حال، این نیروها به سرعت توانستند مکانهای راهبردی در کریمه، از جمله پارلمان این منطقه را به تصرف خود درآورند. در پی این تحولات، پارلمان منطقة خودمختار کریمه با برگزاری جلسهای، سقوط دولت این منطقه و تغییر نخست وزیر را اعلام کرد و خواستار برگزاری همه پرسی برای استقلال این منطقه شد که با همکاری مسکو این همه پرسی در مارس ۲۰۱۴ برگزار شد.
بعد از الحاق کریمه به خاک روسیه، تنشها در شرق اوکراین و در مناطق دونتسک، لوهانسک و خارکیاف شروع شد که در نهایت به تسخیر ساختمانهای دولتی توسط مخالفان در مناطق دونتسک و لوهانسک انجامید. دولت اوکراین با تروریست خواندن گروههایی که ساختمانهای دولتی را تسخیر کردهاند، به عملیاتی نظامی برای پایان دادن به اقدامات و تحرکات آنها دست زد. با مقاومتی که از ناحیۀ گروههای مذکور- با پشتیبانی روسیه - صورت گرفت، این عملیات حاصلی در بر نداشت. در روز ۱۷ آوریل در نشستی در ژنو میان وزرای خارجه آمریکا، روسیه، اکراین و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، توافقی برای پایان دادن به ناآرامیها و درگیریها حاصل شد، که البته هیچ گاه به اجرا درنیامد (Wang, ۲۰۱۵: ۹-۱۰). به دنبال این وقایع انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ ۲۵ مه ۲۰۱۴ در مناطق تحت کنترل دولت اوکرین برگزار شد و پترو پروشنکو ۴۸ ساله تاجر و میلیاردر اوکراینی با کسب اکثریت آرا در دور اول انتخابات پیروز شد. استقلالطلبان طرفدار روسیه، روز بعد از انتخابات به فرودگاه استان دونتسک واقع در شرق اوکراین یورش برده و آن را به تصرف کامل خود درآوردند. این در حالی است که برگزارکنندگان و حامیان غربی انتخابات انتظار داشتند اعلام نتایج باعث تخفیف ناآرامیهایی شود که بیش مرکز اصلی جدایی طلبان و چند شهر و روستای کوچک دیگر به دست دولت اوکراین افتاد؛ دو هواپیمای نظامی اوکراینی از سوی جداییطلبان هدف قرار گرفتند و درنهایت نیز هواپیمای بوئینگ ۷۷۷ خطوط هوایی مالزی با حدود ۳۰۰ مسافر در فضای هوایی منطقۀ تحت کنترل جداییطلبان به وسیلۀ موشکی که هنوز مشخص نیست به دستور چه کسی و از سوی کدام یک از طرفین درگیری پرتاب شده، مورد هدف قرار گرفت و تمامی سرنشینان آن کشته شدند (Sputnik, ۲۰۱۵). در پاسخ به تحرکات روسیه در کریمه، آمریکا و اتحادیه اروپا در سه مرحله، اشخاص درگیر و مسئول در جریان الحاق کریمه به روسیه را مورد تحریم قرار دادند. فشارهای دیگری نیز از مجاری مختلف از سوی غرب بر مسکو وارد شد. کنار گذاشتن روسیه از گروه جی ۸ (هشت کشور صنعتی) قطع برخی همکاریها در زمینههای امنیتی- نظامی و تکنولوژیکی با روسیه، تحریم اقتصادی روسیه، تصویب یک قطعنامه در مورد غیرقانونی بودن الحاق کریمه به خاک روسیه در مجمع عمومی سازمان ملل، افزایش تحرکات و حضور ناتو در دریای سیاه و همچنین کشورهای عضو ناتو که در همسایگی روسیه قرار دارند، ازجمله اقداماتی بود که از سوی غرب به سرکردگی آمریکا جهت فشار بر روسیه به خاطر رفتارش در اوکراین، صورت گرفت.
منافع روسیه در اوکراین
اوکراین از چند جهت برای روسها اهمیت زیادی دارد:
الف) از لحاظ تاریخی، روسها به کییف به مثابه خاستگاه تاریخی خود که اولین دولت روس در آن شکل گرفته است، مینگرند. اوکراین برای قرون متمادی جزیی از خاک روسیه بوده و تاریخ هر دو کشور در هم تنیده شده است. همچنین پارهای از مهمترین نبردهای تاریخی در راه آزادسازی روسیه با «نبرد پولتاوا» در سال ۱۷۰۹ رقم خورده که در خاک اوکراین اتفاق افتاده است.
ب) از لحاظ مذهبی، کییف خاستگاه و محل بنیان کلیسای ارتدوکسِ روسیه محسوب میشود.
ج) از لحاظ هویتی و فرهنگی، نزدیک ۲۰ درصد از جمعیت روسزبان اوکراین در بخشهای شرقی این کشور پیوندهای فرهنگی، مذهبی و زبانی با روسیه دارند.
د) از لحاظ اقتصادی، درصد زیادی از صنایع سنگین و مادر اتحاد جماهیر شوروی در اوکراین وجود داشت و پس از فروپاشی به اوکراین تعلق گرفت. همچنین حدود ۸۰ درصد گاز طبیعی و ۷۵ درصد نفت خام روسیه به وسیله اوکراین به اتحادیه اروپا صادر میشود. گاز صادراتی روسیه به اروپا از طریق ۱۲ خط لوله گازی انتقال مییابد که ۵ خط لوله از خاک اوکراین میگذرد. از سوی دیگر، حضور اوکراین در پروژه اتحادیه گمرکی اوراسیا برای روسیه حایز اهمیت است؛ بنابراین روسها از لحاظ اقتصادی توجهی ویژه به اوکراین دارند و این کشور دارای ۴۴ میلیون نفر جمعیت در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه، مهمترین کشور اروپای شرقی برای روسیه از نظر اقتصادی به شمار میآید. البته اوکراین نیز وابستگی شدیدی به اقتصاد روسیه دارد و مبادلات گستردهای با روسها انجام میدهد.
ه) از لحاظ راهبردی، اوکراین طی ۴ قرن گذشته، نقش حایل اروپا و روسیه را ایفا کرده و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز مرز اتحادیه اروپا با روسیه بوده است؛ بنابراین اوکراین به عنوان سنگرگاه روسیه در برابر ناتو و همچنین دیوار دفاعی شرقی روسیه علیه اروپا عمل کرده است. در واقع اوکراین برای روسیه، علاوه بر رقابت ژئوپلیتیک، در حوزه ژئواستراتژیک هم مطلوبیت راهبردی داشته؛ زیرا ناوگان دریایی روسیه در دریای سیاه نیز در بندر سواستوپل در شبهجزیره کریمه مستقر بوده و این مکان برای روسیه اهمیت راهبردی داشته است (بهمن، ۱۳۹۳: ۵۶).
با توجه به موارد یادشده، اکثر استراتژیستها معتقدند روسیه با اوکراین یک قدرت جهانی است و روسیه بدون اوکراین، چیزی فراتر از قدرتی منطقهای نیست؛ لذا از دید راهبردی، اوکراین در کانون تمرکز مسکو است؛ از این رو مقامات روسیه تحولات اخیر در «کییف» را غیرقابل قبول، اقدام کودتایی و افراطگرایانه توصیف کردند و برکناری یانوکویچ از قدرت را «انقلاب قهوهای» یا «انقلاب فاشیستی» نامیدند و پیروان «استفان باندرا» را پیروز محض این جریان تلقی کردند. بر این اساس روسها معتقدند رویکرد غرب در مورد اوکراین با دو روش «گسترش اتحادیه اروپا» موسوم به «برنامه مشارکت شرقی» (که موجب افزایش نفوذ بروکسل میشود) و کاهش نفوذ روسیه و تشویق برای پیوستن به ناتو صورت میگیرد.
از این رو مسکو معتقد است که اوکراین در نوک پیکان تقابل روسیه با غرب قرار دارد و اگر کییف به اتحادیه اروپا ملحق شود، سایر کشورهای حوزه شوروی سابق نیز به تدریج از حوزه نفوذ کرملین خارج خواهند شد. در واقع پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا، نه تنها روسیه را با ناتو هم مرز میکند، بلکه عملاً طرح ولادیمیر پوتین برای تشکیل بلوکی به رهبری مسکو را به خطر میاندازد؛ زیرا اگر اوکراین از این بلوک ژئوپلیتیک خارج شود، فقط کشورهای استقلالیافته شوروی سابق که اکثراً حکومتهای دیکتاتوری دارند، در آن حضور خواهند داشت. بیشک چنین امری برای وجهه بینالمللی اتحادیه ارواسیایی پوتین مطلوب نخواهد بود. در این راستا مسکو خواهان دولتی روسگرا در اوکراین است و لذا کشوری غربگرا و عضو ناتو را تحمل نخواهد کرد.