هر سال روزی را به نام معلم نامگذاری کرده ایم تا قدردان این قشر فرهیخته، پرتلاش و زحمتکش باشیم. بی شک معلمی یکی از مقدسترین و تاثیرگذارترین مشاغل جهان است و در تقدیس این شغل، معلمی را شغل انبیا دانسته ایم و هیچ جملهای نمیتواند بدین اندازه تاثیر گذار باشد. انبیا پل ارتباطی بین خداوند و مردم هستند و هرآنچه خداوند میخواهد به مردم بگوید و مردم باید بدانند، از طریق انبیا به مردم گفته میشود، بنابراین میتوان چنین تعبیر کرد که آنچه معلم به دانش آموزان میآموزد، همان چیزی است که خداوند میخواهد مردم بدانند، با این تفاوت که جامعه هدف برای معلمین مشخص و محدودتر از انبیاست.
ذهنیت نسبت به معلم
نگاه به معلم در هر دوره از زندگی متفاوت است. دانش آموز خسته از درس و آموزش، با فردی که از این دوران عبور کرده، متفاوت است و در بیشتر موارد با نارضایتی همراه است. گریز از درس و مشق، لذتی است که خاطره آن در هر زمان زندگی تعریف میشود، اما آنچه باعث میشود نسبت به معلم ذهنیت مثبت یا منفی داشته باشیم، به درس و نوع تدریس بازمیگردد؛ بنابراین اگر دانش آموز خاطره خوبی ندارند یا به خاطر دروس سخت و کسل کنندهای است که هیچ کاربردی در آینده ندارد یا معلم در زمینه درس دادن و انتقال مفاهیم، تسلط کامل را ندارد که هر دو مورد باعث میشود تاثیر خوبی در ذهن فراگیر بر جای نگذارد.
بیشتر بخوانید: شبهای احیا فرصتی برای احیا
سخت گیری یا سهل گیری
یکی از نکاتی که همواره در خصوص معلمان مطرح میشود و به عنوان عیب یا حسن از آن یاد میشود، سخت گیری یا آسان گیری است. به راستی آیا معلم باید سخت گیر باشد و آیا سختگیری به نفع آینده دانش آموز است؟ پدربزرگم معلم بود و روزی که سرکلاس درس حاضر شدم، یک معلم هنگام حضور و غیاب و تشابه فامیلی، سراغ پدر بزرگم را گرفت و مشخص شد که پدربزرگم، معلم، معلمم بوده و خوشبختانه خاطرات خوبی را به یاد میآورد، خاطراتی که ریشه در صمیمیت و مهربانی داشت. اما همان معلمان بر من سخت میگرفتند و بیش از دیگر دانش آموزان مورد توجه قرار میدادند، زیرا باور داشتند که هر چقدر آسان گرفته شود، آموزش ضعیفتر و یادگیری ناچیزتر خواهد بود.
لزوم صمیمیت
صمیمیت و ارتباط عاطفی، یکی از دلایلی است که باعث میشود نسبت به مدرسه، درس و معلم دلسرد نشویم. رفتارهای غیر منطقی، ادبیات خشک و رفتاری پر التهاب و توهین آمیز، نه تنها کلاس درس، بلکه زیباترین موقعیتها و لحظات را سخت و کسلالت آور میکند، به همین دلیل یک معلم با رفتاری صمیمانه و ارتباطی عاطفی، میتواند کلاس و درس را جذاب کند. اینکه دروسی همچون زبان انگلیسی، ریاضی، هندسه، فیزیک، شیمی و... تا چه اندازه میتواند کسل کننده باشد، یک بعد قضیه است، اما دانش آموزان بسیاری هستند که در این زمینهها استعدادی ندارند، اما جذب معلمی محبوب شدهاند که آن درس را داده و از همان جا، کلید علاقه به آن درس زده شده است.
فرصتی برای فرهنگ سازی
اگر بپذیریم که هر دانش آموز به طور متوسط روزانه بیش از چهار ساعت در محیط مدرسه به سر میبرد، باید بپذیریم که مدرسه محلی برای فرهنگ سازی است و معلم قدرتی بی نهایت برای فرهنگ سازی دارد. در نتیجه وظیفه یک معلم بسیار سنگین است. تصور کنیم که یک معلم خوش پوش، خوش اخلاق، خوش گفتار و مهربان است و در مقابل معلمی دیگر لباس مناسبی بر تن ندارد قدرت بیان و برقراری ارتباط او ضعف است، هنگام برقراری ارتباط، از ادبیات تحقیر آمیز، توهین و تحقیر استفاده میکند، بی شک نمیتوان هر دو معلم را با یک چشم نگاه کرد، در حالی که هر دو معلم الگوی تعدادی از دانش آموزان قرار میگیرند. دانش آموزی که زمینه پرخاشگری دارد، معلم بداخلاق و پرخاشگر را الگو قرار میدهد و به دنبال خصوصیات او میرود، و دانش آموزی که استعداد محبت و جذابیت دارد، از معلم منظم و جذاب تبعیت میکند. اما نکته مهم این است که هر یک از این معلم ها، میتوانند استعدادهای دانش آموز را سرکوب کنند و استعداد دانش آموز را مطابق رفتار، گفتار و کردار خود هدایت کنند.
آینده دانش آموز در گرو گذشته معلم
واقعیت این است که بسیاری از دانش آموزان آنچه در آینده انجام میدهند، ریشه در رفتار معلمان شان دارد. حتی نشستن و برخاستن معلم در سرکلاس بر دانش آموز اثر میگذارد. معلمی که روی صندلی ولو میشود، با معلمی که آداب نشستن را رعایت میکند، تاثیرات متفاوتی بر جای میگذارند. خندیدن، سخن گفتن، شوخی کردن، شاد بودن، غمگین بودن، تهدید کردن، درک کردن، ولنگاری، بی اعتمادی و بسیاری شخصیتهای دیگر برای فراگیران الگو میشود، بنابر این معلمان باید بدانند که تا چه اندازه میتوانند ذهن سفید دانش اموزان را با رفتارهای خودشان رنگ آمیزی یا تیره و تار کنند.
شوخی با معلمان
اگر با تمامی کسانی که سر کلاس رفته اند، صحبت کنیم، حداقل یک خاطره از شوخی با معلمانشان تعریف میکنند. شوخیهایی که گاه زشت و زننده و گاه جذاب و خاطره انگیز بوده، در حالی که واکنش معلمان متفاوت بوده است. معلمی که در برابر یک شوخی، رفتاری پرتنش دارد و ادبیاتی توهین آمیز به کار میبرد، با معلمی که از شوخی دانش آموزان به عنوان بازخورد رفتار خودش، برداشت میکند، متفاوت است. معلم منطقی از یک شوخی متوجه میشود که رابطه اش با دانش آموزان چگونه است. هر چقدر شوخی خشن باشد به همان نسبت میتواند گویای رفتار خشن معلم و هر چقدر شوخی ملیح باشد، میتواند بیانگر رفتار صمیمانه باشد. بنابر این هر معلمی با نگاه خاص خودش، یک شوخی را تفسیر و توجیه میکند. هر دو معلم واکنشی نشان میدهند که دانش آموزان متوجه زشتی شوخی بشوند، اما در یک مورد باعث کدورت از معلم و در مورد دیگر ارتباط صمیمانه میشود.
سختیهای زندگی معلمان
یکی از چالشهایی که برای معلمان کشور ما وجود دارد، وضعیت اسفار معیشت ناشی از حقوقهای پایین است و شدت آن به نوعی است که معلمان شغل دوم و سوم دارند. تصور اینکه دانش آموزی برای رفتن به سر کلاس از سرویسی استفاده کند که راننده آن سرویس، معلم اوست یا معلم پس از پایان ساعت مدرسه، برای آموزش خصوصی به خانه دانشآموزش برود، زنگ خطری جدی یرای نظام آموزشی است، زیرا باعث میشود رابطه معلمی و شاگردی به جای احترام، رنگ و بوی کسب و کار بگیرد. دانش آموزی که برای آموزش خصوصی یا رفتن به مدرسه، به معلمش پول میدهد، بی شک نگاه کارفرما به معلم را پیدا میکند و دیگر آن حرمت را برای معلم قائل نیست. به همین دلیل باید معلمان به اندازهای تامین باشند که نیازی به مشاغل دیگر همچون بنگاه معاملات املاک، خرید و فروش ماشین، مسافرکشی، دستفروشی و... پیدا نکنند.
وظیفه دولت در قبال معلمان
با نگاهی به حقوق معلمان و مقایسه آن با معلمان خارج از کشور، متوجه میشویم که در کشور ما تا چه اندازه نسبت به معلمان بی توجهی شده است. اگر انتظار داریم معلم پس از پایان ساعات تدریس به خانه اش برود و برای حضور پر انرژی در کلاس درس، استراحت کند یا به مطالعه بپردازد تا بتواند توانمندیهای آموزشی خود را بالا ببرد، باید حقوقی به معلم بدهیم که بتواند زندگی آبرومندی داشته باشد. واقعیت تلخ این است که حقوق معلمان بسیار ناچیز است و در مقایسه با حرمت و جایگاه معلمان، به هیچ عنوان مناسب نیست، معضلی که باعث معضلات بزرگتر برای نظام آموزشی کشور میشود.
تاثیرگذاری مستقیم
دانشجو و دانش آموز هر رفتاری که از معلمشان تجربه کرده و هر خاطرهای که از معلمشان داشته باشند، در دورههای بالاتر منعکس یا جستجو میکنند. رفتار دانش آموز دبیرستانی برگرفته از دوران دبستان است و رفتار دانشجوی دانشگاهی برگرفته از دوران دبیرستان است؛ بنابراین لازم است رفتارهای معلم و فراگیر کنترل و مدیریت شود. مدارس و دانشگاهها باید بین معلم دلسوز و بی تفاوت، تمایز قایل شوند تا ملاک بر توانمندی باشد. بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان هنگام ارائه مطالب با وجود داشتن اطلاعات بالا، توان انتقال مفاهیم را ندارند. برای بالا بردن توان ارایه مطالب، لازم نیست او را تهدید به مردودی کنیم، بلکه کافیست از او بخواهیم سر کلاس لطیفهای خنده دار تعریف، خاطرهای جذاب را بازگو یا در مورد مسائل روز اظهار نظر کند. در این صورت قدرت بیان و کلام برای فراگیر ایجاد میشود. اگر فراگیر سر کلاس خوابش گرفته و خمیازه میکشد، لازم نیست فریاد بر سرش بکشیم تا خمیازه اش برای همیشه قطع شود، بلکه بپذیریم شاید آن درس یا در آن زمان برای آن فرد کسل کننده بوده، بنابراین باید تحول و تنوع در کلاس به وجود آوریم تا دانش آموز بدون توجه به جو کلاس، جذب درس شود.
تکریم و نظارت
نکته مهم اینجاست که معلمی شغلی شریف، اما پرمسوولیت است. اگر قرار است معلم را تکریم کنیم، باید عملکرد هر معلم به صورت ویژه زیر تیغ نقد قرار گیرد. این تفکر که حقوق معلم کم باشد و انتظاری هم از او نداشته باشیم، برای نظام آموزشی سم است و اینکه به معلم حقوق مناسب ندهیم و انتظار تحول آفرینی داشته باشیم، نگاه بهره کشی است. در مقابل معلم نیز باید بداند که وظیفه سنگینی بر دوش گرفته و از هنگامی که مسولیت را پذیرفت، در حد توان برای پیشرفت علمی فرزندان این کشور در هر مقطع آموزشی با نهایت دقت تلاش کند، زیرا معلمی یک انتخاب است و تحمیلی بر آن نبوده است.