از همین حالا معلوم است که این یادداشت به هیچ سرانجامی نمیرسد و آبی از وزارتخانه راه و شهرسازی که مخاطب آن است گرم نخواهد شد، با این حال، این متن صرفا برای ثبت در رسانهها و به عنوان شمهای از گلایهها و شکایتها و مطالبات انبوه مردم در این روزهای پر از نابسامانی و مشقت بیان و منتشر میشود.
هفته گذشته بنا به دلایلی مجبور شدم به همراه خانواده و با اتومبیل شخصی دو بار مسیر تهران تا خرم آباد را بروم و برگردم. از مسیر خسته کننده و کسالت بار تهران تا قم که بگذریم، وارد جاده قم به اراک و بعد از آن اراک تا بروجرد و بالاخره بروجرد تا خرم آباد میشویم.
در طول این مسیر ۴۸۰ کیلومتری جای جای جاده پر از چاله، موج، دست انداز و سرعت گیر است و تخریب جلوبندی، زیربندی، سیستم تعلیق و اتاق وسیله نقلیه را در پی دارد و موجب وارد آمدن خسارت فراوان مالی و مادی به اتومبیلها و کامیونهای در حال تردد میشود. شاهد زنده و حاضر آن خودروی سواری خودمان بود که طی این دومرحله مسافرت، دچار به هم ریختگی از ناحیه جلوبندی، گیجی فرمان، سفت شدن سیستم هیدرولیک، پنچری لاستیک چرخ عقب و خرابی ترمز جلو شد.
خسارت روحی و کلافگی و اعصاب خوردی رانندگان و مسافران از دست این مسیر درب و داغان که عنوان جاده و مسیر بین المللی را نیز یدک میکشد، از دیگر عوارض نامطلوب و ناخوشایند آن است. بدتر از همه اینکه در دو نقطه، بابت مسیر مثلا تازه احداث بروجرد تا خرم آباد که پر از موج و دست انداز است، عوارض هم دریافت میشود.
قطعا این مسیر مورد استفاده جهانگردان و مسافران خارجی هم قرار میگیرد و از این بابت میتواند اسباب شرمندگی و سرشکستگی برای مسؤلان و مردم کشوری را فراهم بیاورد که داعیه دار یک تمدن چندهزار ساله است. این در حالی ست که در سایر کشورهای همسایه که پیشینه بسیاری از آنها به زحمت به چند دهه میرسد، بهترین و اصولیترین و چشم نوازترین جادهها و بزرگراهها احداث شده و خاطرات دلپذیر و ماندگاری را برای مسافران و رهگذران رقم میزند.
تا جایی که نگارنده میداند از خیلی سال پیش طرحها و ایدههای مکتوب زیادی برای اجرا و احداث جادههای بین شهری کشور از سوی کارشناسان و طراحان آماده سازی و به مسؤلان و دست اندرکاران ارائه شده، اما تقریبا همگی آنها در بایگانی ها، قفسهها و کشوهای وزارت راه و شهرسازی و ادارات تابعه آن خاک میخورد و از دسترس خارج شده است. در نتیجه جادههای امروز کشور به شکلی که میبینیم درآمده و هزینههای بی مورد مادی و معنوی فراوانی را به مردم و کشور تحمیل کرده است.
از سوی دیگر از آنجا که «راه» از جمله زیرساختهای اصلی و مولفههای اساسی توسعه یک کشور است، بر این اساس و با وجود جادهها و مسیرهایی این چنین فرسوده، معیوب و غیراستاندارد، ادعای توسعه و احراز عنوان قدرت اول منطقه، ادعایی غیرواقع بینانه و دور از دسترس خواهد بود.
در چنین شرایطی به طور حتم از مهرداد بذرپاش، وزیر راه و شهرسازی و کابینه ابراهیم رئیسی نیز هیچ کاری ساخته نیست چرا که بازسازی راههای کشور هم بودجه کافی میخواهد و هم اختیارات لازم که بذرپاش هیچ یک از این دو را در اختیار ندارد همانطور که در حوزه مسکن هم از چنین امکان و قدرتی برخوردار نیست؛ پس باید منتظر بمانیم که اوضاع جادهها از این که هست بدتر هم بشود.
مسعود یوسفی ـ روزنامه نگار