گذشته خوب بود یا امروز خوب است، اهمیتی ندارد، مهم این است که تحولات به صورت ریشهای اتفاق افتاده و گذشته را محو، بی ارزش و شاید هم نابود کرده است. یکی از مواردی که زیباییها و دلدادگیهای گذشته را زیر و رو و ارزشها را کمرنگ کرده، گوشی تلفن همراه است. این گوشی شرایط متفاوتی را تعریف و رابطه انسانها را متحول کرده است. اگرچه فناوری لازم است، اما وقتی ظرفیت لازم را نداریم، ارزشها تبدیل به ضد ارزش میشود.
دلتنگیهای لذت بخش
در گذشته، صبح که پدر از خانه خارج میشد، تا شب هیچ دسترسی به او نداشتیم، در طول روز دائم دلمان برایش تنگ میشد و همواره نگرانش بودیم و تنها راه درمان نگرانی، مدیریت زمان بازگشت پدر بود. او همیشه راس یک ساعت به خانه باز میگشت و تا آن زمان هیچ نگرانی نداشتیم. پدر روش در زدن متفاوتی داشت، چنان در میزد که آمدنش را خبر میداد.
اهمیت چه خبر گفتنها
زمانی که پدر وارد خانه میشد، در حالی که لباس راحتی خانه را با لباس کار عوض میکرد، با یک جمله "چه خبر" همه را به چالش میکشید. همه ما به خاطر این لحظه خودمان را آماده میکردیم. ابتدا از مادر شروع میشد. از خرید سبزی تا دعوای همسایه و سادهترین اتفاقات را تعریف میکرد. پس از آن نوبت بچهها بود. اتفاقات مدرسه، دعوای دوستان، تنبیه معلم، تکلیف شب و خلاصه هر چیزی که بتوان با تعریف کردن آن، اهمیت وجود خود را در شکستن سکوت نشان داد. پدر منتظر بود که همه حرفهایشان را بزنند و پس از آن، نوبت پدر بود تا اتفاقات روزانه را تعریف کند. تعریف کردن لطیفه نیز بخشی از دورهمی سر شب بود. آنقدر دلها خوش بود که حتی به خنکترین و بی مزه ترین لطیفهها از ته دل میخندیدیم و شاد بودیم تا گوشی موبایل به کانون خانوادههایمان آمد. ابتدا در ابتدا با گوشی فقط میتوانستیم تماس بگیریم و دلخوش بودیم، اما نمیدانستیم که این دستگاه لعنتی، کانون خانواده را هدف گرفته است.
نگران پایان نگرانیها
بعد از آمدن گوشی دیگر نگران پدر نبودیم، او هم نگران ما نمیشد، زیرا به هر بهانهای با یک تماس از حال و روز هم با خبر میشدیم و مطمئن بودیم که اگر اتفاق خاصی بیفتد، با یک تماس میتوانیم به همدیگر خبر بدهیم، بنابراین بدون آنکه از تبعات از دست دادن لذت نگرانی برای همدیگر با خبر باشیم، دیگر نگران هم نبودیم. به مرور زمان گوشیها هوشمند شد و بجای خبردادن و حرف زدن در دورهمیها، سرمان را در گوشی فرو بردیم. زندگی به اندازهای عجیب شده که ورود پدر به خانه دیده و احساس نمیشود. پدر، در را باز میکند، آهسته وارد میشود، سلام میکند و در حالی که مادر و فرزندان سردرگوشی فرو بردهاند، بدون آنکه به چهره خسته از کار روزانه اش نگاهی بیندازند، جواب سلامش را از سر رفع تکلیف میدهند. پدر لباسش را عوض میکند و او نیز در گوشهای از اتاق میخزد تا کانون گرم خانواده را با گوشی موبایل عوض کند.
بیشتر بخوانید:
دعوت به شام در گوشی
این شرایط کسل کننده ادامه دارد تا یکباره شوکی به مادر وارد میشود و سر از گوشی بیرون میآورد. نگاهی به ساعت میاندازد، گویا وقت شام شده است. هر چقدر فریاد میزند "سفره پهن است" هیچیک از اعضای خانواده پاسخی نمیدهند. گوشیاش را برمیدارد و در شبکههای اجتماعی به همسر و فرزندانش پیام میدهد که سر سفره شام حاضر شوید. همه به سوی سفره شام میآیند، اما گوشیهایشان را رها نکردهاند. در حالی که قاشق غذا را به دهان میگذراند، چشمانشان به صفحه موبایل است. یکباره شوک عجیبی از این فضای یک نواخت تکراری به مادر وارد میشود. سعی میکند فضا را بشکند و یک بار دیگر خانواده ای بدون گوشی شکل بگیرد، بنابر این میگوید در یکی از شبکههای اجتماعی اعلام کرده بودند که گوشی تلفن همراه آلودهترین وسیله ممکن است و میتواند ناقل انواع بیماریها باشد. مادر امید دارد که اعضای خانواده در سر سفره، گوشیهایشان را زمین بگذارند، اما چنین اتفاقی نمیافتد. گوشی موبایل جای پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر، دوست و همه را گرفته است. مادر با آهی از ته دل زیر لب میگوید "خدایا رهایمان کن"
بیگانگی به جای علاقه
با وجود آنکه بیش از گذشته اتفاقات روزمره به سراغمان میآید و خاطرات بسیاری را میتوانیم تعریف کنیم، اما سرمان را از گوشی بیرون نمیآوریم. دیگر زحمت تعریف کردن لطیفه را هم به خودمان نمیدهیم و اگر موضوع بسیار خندهداری را هم بشنویم، در شبکههای مجازی بین اعضای خانواده رد و بدل میشود. مدتهاست پدر و دختر یا مادر و پسر یکدیگر را در آغوش نگرفتهاند. به جای آنکه عشق و علاقه خود را با انتخاب کلماتی زیبا از اعماق وجود بر زبان جاری کنیم تا احساس و علاقه را با درآغوش گرفتن به همدیگر هدیه بدهیم، جملاتی که در شبکههای مجازی خوانده یا دیده ایم، در شبکههای اجتماعی برای همدیگر میفرستیم (فوروارد میکنیم) بدون آنکه نگران این آینده بی عاطفه باشیم.
سکوت هشدار دهنده
خانه دیگر شاداب نیست. سکوتی هشدار دهنده که ریشه در نفوذ اختاپوسی گوشی همراه دارد، کانون گرم خانواده را تهدید میکند. به نظر میرسد خانواده تبدیل به آتش زیر خاکستر شده است. از درد همدیگر خبر نداریم و نمیتوانیم همدردی یا همفکری کنیم، در نتیجه این دردها آنقدر تلنبار میشود تا همچون دمل چرکینی سرباز کند و آنگاه معلوم نیست چه وضعیتی داریم و چه اتفاقی میافتد.
بحران طلاق عاطفی
اصطلاح طلاق عاطفی روح و روان را میتراشد و ما نیز نگران هستیم. در مورد طلاق عاطفی مطالعه میکنیم، در فضای مجازی دنبال مصداقهای آن میگردیم و نسبت به حال و آینده تمام کسانی که درگیر طلاق عاطفی هستند، احساس خطر و نگرانی میکنیم، بدون آنکه بدانیم طلاق عاطفی تمامی خانوادههایی را هدف گرفته که گوشی به دست، در شبکههای اجتماعی با یکدیگر گفتگو میکنند، به جای رفتن به خانه همدیگر، برای همدیگر در شبکه های مجازی عکس می فرستند و نمی دانند همه چیر در آستانه فروریختن است.